شطی بزرگ در آمریکای جنوبی است، از سلسلۀ جبال آند واقع در جهت جنوبی کلمبیا جریان آن آغاز و پس از عبور از اکواتر به برزیل داخل می شود و پس از طی مسافت 1400 کیلومتر به شط آمازون می پیوندد
شطی بزرگ در آمریکای جنوبی است، از سلسلۀ جبال آند واقع در جهت جنوبی کلمبیا جریان آن آغاز و پس از عبور از اکواتر به برزیل داخل می شود و پس از طی مسافت 1400 کیلومتر به شط آمازون می پیوندد
نام طایفه ای بوده است که در ناحیۀ شمال شرقی یعنی از کنار رود اترک تا ساحل رود خانه آراسپی را برای اقامت و یورت اختیار کرده بودند و نام طبرستان از اسم این طایفه مشتق شده است و در ابتدا طاپورستان می گفته اند یعنی ولایتی که طایفۀ طاپور در آن مقیمند، بعد طاپورستان طبرستان شده و در مسکوکات سلاطین مستقل مازندران که تا خلافت بنی عباس بهیچ سلطنتی اطاعت نمیکردند، پادشاه طاپورستان نقش است، (التدوین)
نام طایفه ای بوده است که در ناحیۀ شمال شرقی یعنی از کنار رود اَترک تا ساحل رود خانه آراسپی را برای اقامت و یورت اختیار کرده بودند و نام طبرستان از اسم این طایفه مشتق شده است و در ابتدا طاپورستان می گفته اند یعنی ولایتی که طایفۀ طاپور در آن مقیمند، بعد طاپورستان طبرستان شده و در مسکوکات سلاطین مستقل مازندران که تا خلافت بنی عباس بهیچ سلطنتی اطاعت نمیکردند، پادشاه طاپورستان نقش است، (التدوین)
دهی از دهستان کولیوند بخش سلسلۀ شهرستان خرم آباد واقع در 35 هزارگزی باختر الشتر و 19 هزارگزی باختر راه شوسۀ خرم آباد به کرمانشاه، جلگه ای و سردسیرو مالاریاخیز است، جمعیت آن 120نفر مذهب سکنۀ آن تشیع و زبان آنان لکی و فارسی است، آب آن از رود خانه خیاره، محصول آن غلات و تریاک و شغل اهالی آن زراعت وگله داری است، راه ده مالرو است و ساکنین آن از طایفۀ کولیوند میباشند، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی از دهستان کولیوند بخش سلسلۀ شهرستان خرم آباد واقع در 35 هزارگزی باختر الشتر و 19 هزارگزی باختر راه شوسۀ خرم آباد به کرمانشاه، جلگه ای و سردسیرو مالاریاخیز است، جمعیت آن 120نفر مذهب سکنۀ آن تشیع و زبان آنان لکی و فارسی است، آب آن از رود خانه خیاره، محصول آن غلات و تریاک و شغل اهالی آن زراعت وگله داری است، راه ده مالرو است و ساکنین آن از طایفۀ کولیوند میباشند، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
در اساطیر قدیم یکی از ارباب انواع است که در نزد یونانیان و ایتالیائیهای قدیم خداوند زمان و مظهر آن ستارۀ زحل بوده است، و چنین می نماید که وی در ابتدا رب النوع خلاقی بوده وبعد با نیروی خلاقۀ اپس متحد شده است، ساتورن یونانی که آن را کرونوس نیز نامند فرزند اورانوس (آسمان) وژآ (زمین) و همسر رآ یا سیبل بوده و فرزندانی به اسامی: هستیا، دمتر، هرا، آدس، پوزیدون و زئوس (زاوش) داشته است، ساتورن ایتالیائی فرزند کوئلوس، و تلوس و همسر اپس و پدر پیکوس بوده است، کرونوس موجودی سرشته از جبن و بددلی بود، از این روی پدرش را از سلطنت خلع کرد و فرزندان خود را کشت یا بزندان افکند از بیم آنکه مبادا آنان او را بچنین سرنوشتی دچار سازند، ولی یکی از پسرانش بنام زئوس به حیلۀ سیبل از بند گریخت وساتورن را که بایتالیا پناه برده و بر خطۀ لاسیوم حکومت یافته بود از سلطنت خلع کرد، ساتورن در روم بعدالت سلطنت میکرد و کشاورزی را به رومیان آموخت، روزگار او برای مردم آن سرزمین توأم با آزادی و آبادی و دادگری بود، اصولاً مفهوم ساتورن در یونان و روم اختلاف اساسی دارد، ساتورن یونانی مظهر زمان و ساتورن رومی مظهر کشاورزی است، در یونان یکی از ماههای سال خاص این رب النوع بود که در تقویمهای قدیم آن را ماه کرونیوس می نوشتند، پرستش ساتورن بعدها در روم عمومیت یافت و چندین شهر بدان نام نامیده شد، پیشینیان ساتورن را بصورت پیرمردی با ریشهای سپید مجسم میکردند که پشتش زیر بار زمان خم گشته بود، یک مجسمۀ برنزی با این قیافه در موزۀ لوور وجود دارد، هنرمندان جدیدساتورن را برای تجسیم و تصویر زمان بکار میدارند
در اساطیر قدیم یکی از ارباب انواع است که در نزد یونانیان و ایتالیائیهای قدیم خداوند زمان و مظهر آن ستارۀ زحل بوده است، و چنین می نماید که وی در ابتدا رب النوع خلاقی بوده وبعد با نیروی خلاقۀ اپس متحد شده است، ساتورن یونانی که آن را کرونوس نیز نامند فرزند اورانوس (آسمان) وژآ (زمین) و همسر رآ یا سیبل بوده و فرزندانی به اسامی: هستیا، دِمِتر، هرا، آدس، پوزیدون و زئوس (زاوش) داشته است، ساتورن ایتالیائی فرزند کوئلوس، و تلوس و همسر اپس و پدر پیکوس بوده است، کرونوس موجودی سرشته از جبن و بددلی بود، از این روی پدرش را از سلطنت خلع کرد و فرزندان خود را کشت یا بزندان افکند از بیم آنکه مبادا آنان او را بچنین سرنوشتی دچار سازند، ولی یکی از پسرانش بنام زئوس به حیلۀ سیبل از بند گریخت وساتورن را که بایتالیا پناه برده و بر خطۀ لاسیوم حکومت یافته بود از سلطنت خلع کرد، ساتورن در روم بعدالت سلطنت میکرد و کشاورزی را به رومیان آموخت، روزگار او برای مردم آن سرزمین توأم با آزادی و آبادی و دادگری بود، اصولاً مفهوم ساتورن در یونان و روم اختلاف اساسی دارد، ساتورن یونانی مظهر زمان و ساتورن رومی مظهر کشاورزی است، در یونان یکی از ماههای سال خاص این رب النوع بود که در تقویمهای قدیم آن را ماه کرونیوس می نوشتند، پرستش ساتورن بعدها در روم عمومیت یافت و چندین شهر بدان نام نامیده شد، پیشینیان ساتورن را بصورت پیرمردی با ریشهای سپید مجسم میکردند که پشتش زیر بار زمان خم گشته بود، یک مجسمۀ برنزی با این قیافه در موزۀ لوور وجود دارد، هنرمندان جدیدساتورن را برای تجسیم و تصویر زمان بکار میدارند
معبد ساتورن در ایتالیا قرار داشت و بنای آن رابه تالوس هوستیلیوس فاتح کشور سابن و آلبن نسبت میدادند، این معبد که مرکزخزائن روم بود بسال 225 قبل از میلاد در پایان یکی از جنگها بنام ساتورن رب النوع زمان اهدا گردید و یک بار دیگر بسال 44 قبل از میلاد در دورۀ فرمانروائی اگوست (اغسطوس) تعمیر و تکمیل گردید
معبد ساتورن در ایتالیا قرار داشت و بنای آن رابه تالوس هوستیلیوس فاتح کشور سابن و آلبن نسبت میدادند، این معبد که مرکزخزائن روم بود بسال 225 قبل از میلاد در پایان یکی از جنگها بنام ساتورن رب النوع زمان اهدا گردید و یک بار دیگر بسال 44 قبل از میلاد در دورۀ فرمانروائی اُگوست (اغسطوس) تعمیر و تکمیل گردید
حیز و مخنث و پشت پائی را گویند. (برهان). هیز و مخنث. (جهانگیری) (انجمن آرا) (آنندراج). بمعنی سبوره. (رشیدی). امرد. بی ریش. بی ننگ. پشت پا. تاز. سبوره. کنده. مأبون
حیز و مخنث و پشت پائی را گویند. (برهان). هیز و مخنث. (جهانگیری) (انجمن آرا) (آنندراج). بمعنی سبوره. (رشیدی). امرد. بی ریش. بی ننگ. پشت پا. تاز. سبوره. کنده. مأبون
نسبت است به سابور و آن شهری است از شهرهای فارس نزدیک بکازرون، (سمعانی)، همان مؤلف اضافه میکند که گمان میکنم همان جندیسابور باشد، (سمعانی)، میوه های منسوب به بلدۀ جندیسابور، (الذریعه ج 6)، ذراع سابوری، رجوع به سابوریه شود
نسبت است به سابور و آن شهری است از شهرهای فارس نزدیک بکازرون، (سمعانی)، همان مؤلف اضافه میکند که گمان میکنم همان جندیسابور باشد، (سمعانی)، میوه های منسوب به بلدۀ جندیسابور، (الذریعه ج 6)، ذراع سابوری، رجوع به سابوریه شود
اسپارته. اسپارتا. لاسدمون. شهر مشهور باستانی در شبه جزیرۀموره. این شهر مرکز و پایتخت خطۀ لاکونیا واقع در منتهای جنوبی شبه جزیره مذکور است و در محلی ناهموار و کوهستانی در ساحل نهر اوروتاس جای دارد. اهالی دلاور و ساده منش آن از آرایش و پیرایش بیزار بودند، فقط چند پرستشگاه مخصوص به بتهای خود و یک میدان اسب دوانی در خارج دروازۀ شهر داشتند. در نزدیکی این شهر پرتگاهی موسوم به باراترون بود. اسپارتی ها اطفال سقطشده و علیل و ناتوان را در آنجا می افکندند. گویند این شهر را پادشاهی مسمی به اسپارتون در سنۀ 1880 قبل از میلاد بنا نهاده و لاکدمون که یکی از احفاد این پادشاه بوده در نزدیکی شهر قدیم، محله ای بزرگ موسوم به لاکدمونه بنا کرد و بمرور زمان شهر وسعت یافت و هر دو بهم وصل شد و از این رو این شهر را گاه اسپارته و گاه لاکدمونه می گفتند. ابتدا پانزده تن از اعقاب اسپارتون مزبور حکومت کرده اند. (اسامی آنان در ذیل ذکر خواهد شد). سپس در سال 1190 قبل از میلاد هرکولیها و دوریالیها اسپارت را متصرف شدند. در این هنگام رئیس آنان آرستوم زمام امور را در دست گرفته حائز عنوان سلطنت گردید. بعداز وفات وی دو پسر توأمان وی به اشتراک حکمرانی و فرمانفرمائی میکردند، نام یکی پروکلیس و دیگری اریستن بود. بعد از این دو همیشه امر سلطنت را دو تن از نژاد آن دو به اشتراک اداره میکردند. در تاریخ 898 قبل از میلاد کودکی خاریلائوس نام از نژاد پروکلیس بحکومت رسید و ازین رو عموی وی لیکورگوس را نایب السلطنه کردند و او حکیمی بود و قانونی برای اسپارتیها وضع کرد که مبنی بود بر محدودیت حقوق دو سلطان و ضمناً حکومت را بشکل یک جمهوری نظامی درآورد. قانون لیکورگوس قانون نظامی شدیدی میباشد. در موقع ضبط و تسخیر اسپارت بدست هرکولیان و دوریالیان دسته ای از اسپارتیان قدیم که از آخائیان محسوب میشدندبه ربقۀ اطاعت درآمده مالیات و سپاهی میدادند و جمعی برعکس قبول اطاعت نکرده مغلوب و اسیر شده بودند واز این رو اهالی اسپارت به سه طبقه: حاکم، محکوم و برده منقسم میشدند. در مائۀ هفتم و ششم قبل از میلاد اسپارتیها بنای محاربه را با اهالی مسینیا گذاردند. این شهر در انتهای جنوب غربی شبه جزیره موره واقع است. محاربه مدت مدیدی ادامه داشت عاقبت بفیروزی اسپارتیان خاتمه پیدا کرد. اهالی را اسیر و دستگیر کردند مگر کسانی را که به جزیره صقلیه (سیسیل) فرار کرده بودند. سپس کینوریا را که در جنوب شرقی موره واقع شده ضبط کردند و نیز قسمت اعظم آرکادیا واقع در وسط همان شبه جزیره را بدست آوردند و تدریجاً به تمام موره استیلا یافته بنوعی حق الریاسه بر بعض شهرهای بزرگ مستقل مانند آرگوس هم نایل گشتند. این مقدمات موجب آن شد که بنای رقابت با آتنی ها را بگذارند و اینان در آن سوی یونان میزیستند و از حیث بحریه بر اسپارتیها تفوق داشتند. این رقابتها موجب جنگهای موره شد و در این مجادلات پیروزی نصیب اسپارتی ها گردید و شهر آتن را تسخیر و ضبط کردند، در نتیجه تمام یونان زیر نفوذ اسپارتیان درآمد. اما آنان قانون لیکورگوس را رعایت نکرده به عیش و عشرت پرداختند و در نتیجه آتنی ها و اهالی تیبه و مردم دیگر جهات آن سرزمین بکمک و تشویق ایرانیان بنای شورش را گذاردند. در این هنگام اسپارتیها بموجب عهدنامه ای جزائر و مستملکات ساحلی آناطولی را به ایران واگذار کرده یونان زمین را مخصوص به خویش ساختند، سپس دلاوری موسوم به اپامینونداس از تیبه ظهور کرد و پس از استرداد استقلال وطن خود مسینیا و آرکادیا رااز چنگ اسپارتیان درآورد و نزدیک بود که خود اسپارت را هم به تصرف درآورد اما اجل امانش نداد و در نتیجه اسپارتیها توانستند فقط استقلال خود را حفظ کنند. در همین اوان اسکندر کبیر خروج کرده تیبه را ویران و اسپارت را ضبط کرد. پس از وفات اسکندر اسپارت داخل اتحادیۀ آخائیا شد. این اتحاد در شبه جزیره موره از طرف هیئتی بوجود آمده بود. بالاخره بسال 146 قبل از میلاد اسپارت بدست رومیها افتاد و به ایالت اخائیا ملحق شد. در موقع انقسام روم اسپارت سهم امپراطور شرق یعنی قسطنطنیه شد و مرکز ایالت موره گشت. بهنگام فیروزی اهل صلیب یعنی 1204 میلادی در اینجا یک پرنس نشین (امارت) تشکیل شده بود که تحت تسلط شاهزاده ای از نسل پالئولوگ ها درآمد و او حائز عنوان دسپوتی اسپارت گردید. بالاخره در 864 هجری قمری ابوالمغازی سلطان محمدخان ثانی این قطعه را فتح کرد و ضمیمۀ ممالک عثمانیه ساخت ولی پس از سه سال شاهزادۀ ریمینی سجسموند این خاک را ضبط کرد و بسوخت و تخریب کرد. بار دیگر این خرابه بدست عثمانیان افتاد و از انقاض آن قصبۀ میستره را بوجود آورده مرکز لوا قرار دادند. عده نفوس اسپارت باستانی قریب 32000 تن بوده اما در حال حاضر 5800 تن سکنه دارد. سلاطین قدیم اسپارت از این قرارند: 1) قبل از هرکولیان: اسپارتون 1880 قبل از میلاد للکس 1742 قبل از میلاد میلس 1680 قبل از میلاد اوروتاس 1631 قبل از میلاد لاکدمون 1577 قبل از میلاد آمیکلاس 1480 قبل از میلاد ارگالوس __ قبل از میلاد کینورتاس 1415 قبل از میلاد اومالوس __ قبل از میلاد هبپونون __ قبل از میلاد تیندار1328 قبل از میلاد منلاس 1280 قبل از میلاد اورست 1240 قبل از میلاد نیسان 1220 قبل از میلاد 2) هرکولیها: آرستودم 1190 قبل از میلاد (شعبه پروکلیس) پروکلیس 1186 قبل از میلاد سوئوس از 1142 قبل از میلاد اریپون قبل از میلاد پریتانیس تا 986 قبل از میلاد اوتوم 986 قبل از میلاد پونیدکت 907 قبل از میلاد خاریلائوس (کودک) 898 قبل از میلاد نایب السلطنه از 898 قبل از میلاد لیکورگوس تا 879 قبل از میلاد لسفاندر809 قبل از میلاد تئوپومپ 770 قبل از میلاد زوکیسدام 723 قبل از میلاد آناکسیدام 690 قبل از میلاد آگاسیکلیس 605 قبل از میلاد آمستون 597 قبل از میلاد آرخیدامنوس اول 466 قبل از میلاد آجیس اول 427 قبل از میلاد آجسیلاس 400 قبل از میلاد آرخیدامنوس دوم 361 قبل از میلاد آجیس دوم 338 قبل از میلاد ودامیداس اول 330 قبل از میلاد اکلیداس 234 قبل از میلاد تئونیدس اول __ قبل از میلاد فلیؤمبروت اول __ قبل از میلاد لیکورگوس 219 قبل از میلاد ماخانیداس 210 قبل از میلاد تابیس از 205 قبل از میلاد تا 192 قبل از میلاد (شعبه اوریستن) اوریستن آجیس 1186 قبل از میلاد اخسترات دوریسوس دوریسوس 986 قبل از میلاد آجسیلاس 957 قبل از میلاد آرخلائوس 909 قبل از میلاد تلکل 853 قبل از میلاد آلکامن 813 قبل از میلاد بولیدور776 قبل از میلاد اوریکرات اول 724 قبل از میلاد آناکساندر687 قبل از میلاد اوریکرات دوم 652 قبل از میلاد لیون 645 قبل از میلاد آناکساندرید597 قبل از میلاد کلئوت اول 519 قبل از میلاد دمارات 520 قبل از میلاد لئوتیخید492 قبل از میلاد پاوسانیاس 480 قبل از میلاد (نایب السلطنه) پلستواناس 466 قبل از میلاد پاوسانیاس 409 قبل از میلاد آجسیپولیس اول 397 قبل از میلاد کلئوبروت ثانی 380 قبل از میلاد آرتاس اول 309 قبل از میلاد امروتاتوس 265 قبل از میلاد آرتاس دوم 264 قبل از میلاد لئونیداس دوم 257 قبل از میلاد کلئومروت ثالث 243 قبل از میلاد کلئومن ثالث 238 قبل از میلاد آجسیپولیس ثالث 219 قبل از میلاد (قاموس الاعلام ترکی). اسپارت را نخست مردم دریس بنا نهادند. محیط شهر قریب 8 یا 9 هزارگز بود و چون مردم آن به معماری و مجسمه سازی توجه بسیار نداشتند در ابنیه و عمارات با آتن همسری نمی توانستند کرد. تعداد مدنیون اسپارت به 32000 میرسید و این عده خود 340000 بنده و تحت الحمایه داشتند. اسپارت در نتیجۀ حکومت اشرافی و مقتدر خویش بر مسه نیا غالب آمد و سرانجام تمام شبه جزیره پلوپونزوس را تصرف کرد و بالاخره بر آتن نیز مسلط شد ولی همین تسلط موجب ضعف آن گردید و امروز از اسپارت جز ویرانه ای چند بر پای نیست. (لغت نامۀ تمدن قدیم ذیل کلمه اسپارتا)
اسپارته. اسپارتا. لاسدمون. شهر مشهور باستانی در شبه جزیرۀموره. این شهر مرکز و پایتخت خطۀ لاکونیا واقع در منتهای جنوبی شبه جزیره مذکور است و در محلی ناهموار و کوهستانی در ساحل نهر اوروتاس جای دارد. اهالی دلاور و ساده منش آن از آرایش و پیرایش بیزار بودند، فقط چند پرستشگاه مخصوص به بتهای خود و یک میدان اسب دوانی در خارج دروازۀ شهر داشتند. در نزدیکی این شهر پرتگاهی موسوم به باراترون بود. اسپارتی ها اطفال سقطشده و علیل و ناتوان را در آنجا می افکندند. گویند این شهر را پادشاهی مسمی به اسپارتون در سنۀ 1880 قبل از میلاد بنا نهاده و لاکدمون که یکی از احفاد این پادشاه بوده در نزدیکی شهر قدیم، محله ای بزرگ موسوم به لاکدمونه بنا کرد و بمرور زمان شهر وسعت یافت و هر دو بهم وصل شد و از این رو این شهر را گاه اسپارته و گاه لاکدمونه می گفتند. ابتدا پانزده تن از اعقاب اسپارتون مزبور حکومت کرده اند. (اسامی آنان در ذیل ذکر خواهد شد). سپس در سال 1190 قبل از میلاد هرکولیها و دوریالیها اسپارت را متصرف شدند. در این هنگام رئیس آنان آرستوم زمام امور را در دست گرفته حائز عنوان سلطنت گردید. بعداز وفات وی دو پسر توأمان وی به اشتراک حکمرانی و فرمانفرمائی میکردند، نام یکی پروکلیس و دیگری اُریستن بود. بعد از این دو همیشه امر سلطنت را دو تن از نژاد آن دو به اشتراک اداره میکردند. در تاریخ 898 قبل از میلاد کودکی خاریلائوس نام از نژاد پروکلیس بحکومت رسید و ازین رو عموی وی لیکورگوس را نایب السلطنه کردند و او حکیمی بود و قانونی برای اسپارتیها وضع کرد که مبنی بود بر محدودیت حقوق دو سلطان و ضمناً حکومت را بشکل یک جمهوری نظامی درآورد. قانون لیکورگوس قانون نظامی شدیدی میباشد. در موقع ضبط و تسخیر اسپارت بدست هرکولیان و دوریالیان دسته ای از اسپارتیان قدیم که از آخائیان محسوب میشدندبه ربقۀ اطاعت درآمده مالیات و سپاهی میدادند و جمعی برعکس قبول اطاعت نکرده مغلوب و اسیر شده بودند واز این رو اهالی اسپارت به سه طبقه: حاکم، محکوم و برده منقسم میشدند. در مائۀ هفتم و ششم قبل از میلاد اسپارتیها بنای محاربه را با اهالی مسینیا گذاردند. این شهر در انتهای جنوب غربی شبه جزیره موره واقع است. محاربه مدت مدیدی ادامه داشت عاقبت بفیروزی اسپارتیان خاتمه پیدا کرد. اهالی را اسیر و دستگیر کردند مگر کسانی را که به جزیره صقلیه (سیسیل) فرار کرده بودند. سپس کینوریا را که در جنوب شرقی موره واقع شده ضبط کردند و نیز قسمت اعظم آرکادیا واقع در وسط همان شبه جزیره را بدست آوردند و تدریجاً به تمام موره استیلا یافته بنوعی حق الریاسه بر بعض شهرهای بزرگ مستقل مانند آرگوس هم نایل گشتند. این مقدمات موجب آن شد که بنای رقابت با آتنی ها را بگذارند و اینان در آن سوی یونان میزیستند و از حیث بحریه بر اسپارتیها تفوق داشتند. این رقابتها موجب جنگهای موره شد و در این مجادلات پیروزی نصیب اسپارتی ها گردید و شهر آتن را تسخیر و ضبط کردند، در نتیجه تمام یونان زیر نفوذ اسپارتیان درآمد. اما آنان قانون لیکورگوس را رعایت نکرده به عیش و عشرت پرداختند و در نتیجه آتنی ها و اهالی تیبه و مردم دیگر جهات آن سرزمین بکمک و تشویق ایرانیان بنای شورش را گذاردند. در این هنگام اسپارتیها بموجب عهدنامه ای جزائر و مستملکات ساحلی آناطولی را به ایران واگذار کرده یونان زمین را مخصوص به خویش ساختند، سپس دلاوری موسوم به اپامینونداس از تیبه ظهور کرد و پس از استرداد استقلال وطن خود مسینیا و آرکادیا رااز چنگ اسپارتیان درآورد و نزدیک بود که خود اسپارت را هم به تصرف درآورد اما اجل امانش نداد و در نتیجه اسپارتیها توانستند فقط استقلال خود را حفظ کنند. در همین اوان اسکندر کبیر خروج کرده تیبه را ویران و اسپارت را ضبط کرد. پس از وفات اسکندر اسپارت داخل اتحادیۀ آخائیا شد. این اتحاد در شبه جزیره موره از طرف هیئتی بوجود آمده بود. بالاخره بسال 146 قبل از میلاد اسپارت بدست رومیها افتاد و به ایالت اخائیا ملحق شد. در موقع انقسام روم اسپارت سهم امپراطور شرق یعنی قسطنطنیه شد و مرکز ایالت موره گشت. بهنگام فیروزی اهل صلیب یعنی 1204 میلادی در اینجا یک پرنس نشین (امارت) تشکیل شده بود که تحت تسلط شاهزاده ای از نسل پالئولوگ ها درآمد و او حائز عنوان دسپوتی اسپارت گردید. بالاخره در 864 هجری قمری ابوالمغازی سلطان محمدخان ثانی این قطعه را فتح کرد و ضمیمۀ ممالک عثمانیه ساخت ولی پس از سه سال شاهزادۀ ریمینی سجسموند این خاک را ضبط کرد و بسوخت و تخریب کرد. بار دیگر این خرابه بدست عثمانیان افتاد و از انقاض آن قصبۀ میستره را بوجود آورده مرکز لوا قرار دادند. عده نفوس اسپارت باستانی قریب 32000 تن بوده اما در حال حاضر 5800 تن سکنه دارد. سلاطین قدیم اسپارت از این قرارند: 1) قبل از هرکولیان: اسپارتون 1880 قبل از میلاد للکس 1742 قبل از میلاد میلس 1680 قبل از میلاد اوروتاس 1631 قبل از میلاد لاکدمون 1577 قبل از میلاد آمیکلاس 1480 قبل از میلاد ارگالوس __ قبل از میلاد کینورتاس 1415 قبل از میلاد اومالوس __ قبل از میلاد هبپونون __ قبل از میلاد تیندار1328 قبل از میلاد منلاس 1280 قبل از میلاد اورست 1240 قبل از میلاد نیسان 1220 قبل از میلاد 2) هرکولیها: آرستودم 1190 قبل از میلاد (شعبه پروکلیس) پروکلیس 1186 قبل از میلاد سوئوس از 1142 قبل از میلاد اریپون قبل از میلاد پریتانیس تا 986 قبل از میلاد اوتوم 986 قبل از میلاد پونیدکت 907 قبل از میلاد خاریلائوس (کودک) 898 قبل از میلاد نایب السلطنه از 898 قبل از میلاد لیکورگوس تا 879 قبل از میلاد لسفاندر809 قبل از میلاد تئوپومپ 770 قبل از میلاد زوکیسدام 723 قبل از میلاد آناکسیدام 690 قبل از میلاد آگاسیکلیس 605 قبل از میلاد آمستون 597 قبل از میلاد آرخیدامنوس اول 466 قبل از میلاد آجیس اول 427 قبل از میلاد آجسیلاس 400 قبل از میلاد آرخیدامنوس دوم 361 قبل از میلاد آجیس دوم 338 قبل از میلاد ودامیداس اول 330 قبل از میلاد اکلیداس 234 قبل از میلاد تئونیدس اول __ قبل از میلاد فلیؤمبروت اول __ قبل از میلاد لیکورگوس 219 قبل از میلاد ماخانیداس 210 قبل از میلاد تابیس از 205 قبل از میلاد تا 192 قبل از میلاد (شعبه اوریستن) اوریستن آجیس 1186 قبل از میلاد اخسترات دوریسوس دوریسوس 986 قبل از میلاد آجسیلاس 957 قبل از میلاد آرخلائوس 909 قبل از میلاد تلکل 853 قبل از میلاد آلکامن 813 قبل از میلاد بولیدور776 قبل از میلاد اوریکرات اول 724 قبل از میلاد آناکساندر687 قبل از میلاد اوریکرات دوم 652 قبل از میلاد لیون 645 قبل از میلاد آناکساندرید597 قبل از میلاد کلئوت اول 519 قبل از میلاد دمارات 520 قبل از میلاد لئوتیخید492 قبل از میلاد پاوسانیاس 480 قبل از میلاد (نایب السلطنه) پلستواناس 466 قبل از میلاد پاوسانیاس 409 قبل از میلاد آجسیپولیس اول 397 قبل از میلاد کلئوبروت ثانی 380 قبل از میلاد آرتاس اول 309 قبل از میلاد امروتاتوس 265 قبل از میلاد آرتاس دوم 264 قبل از میلاد لئونیداس دوم 257 قبل از میلاد کلئومروت ثالث 243 قبل از میلاد کلئومن ثالث 238 قبل از میلاد آجسیپولیس ثالث 219 قبل از میلاد (قاموس الاعلام ترکی). اسپارت را نخست مردم دُریس بنا نهادند. محیط شهر قریب 8 یا 9 هزارگز بود و چون مردم آن به معماری و مجسمه سازی توجه بسیار نداشتند در ابنیه و عمارات با آتن همسری نمی توانستند کرد. تعداد مدنیون اسپارت به 32000 میرسید و این عده خود 340000 بنده و تحت الحمایه داشتند. اسپارت در نتیجۀ حکومت اشرافی و مقتدر خویش بر مسه نیا غالب آمد و سرانجام تمام شبه جزیره پلوپونزوس را تصرف کرد و بالاخره بر آتن نیز مسلط شد ولی همین تسلط موجب ضعف آن گردید و امروز از اسپارت جز ویرانه ای چند بر پای نیست. (لغت نامۀ تمدن قدیم ذیل کلمه اسپارتا)
مورخ لاتن متولد در آمیترن (سابین) مصنف زندگی ژوگورتا و دسیسه های کاتالینا، او یکی از نویسندگان بانفوذ و پرارزش ادبیات روم است (از 83 تا 34 قبل از میلاد)
مورخ لاتن متولد در آمیترن (سابین) مصنف زندگی ژوگورتا و دسیسه های کاتالینا، او یکی از نویسندگان بانفوذ و پرارزش ادبیات روم است (از 83 تا 34 قبل از میلاد)
از اقوام باستانی ایران و بنوشتۀ هرودت یکی از سه طایفۀ چادرنشین پارسی تابع شاهنشاهی هخامنشی است، آنان بزبان پارسی سخن میگفتند لباس شان چیزی بود بین لباس پارسیها و پاکیتکها، ساگارتیان هشت هزار تن سپاهی بدولت هخامنشی میدادند، آنان اسلحه ای از مفرغ یا آهن بکار نمیبردند و فقط خنجری و کمندی چرمی با خود داشتند، شیوۀ جنگ آنان چنان بود که مرد ساگارتی چون به دشمن میرسید طناب را بسوی او می انداخت و همینکه اسب یا آدمی را میگرفت او را بسوی خود میکشید، (ایران باستان ج 1 ص 739 و ج 3 ص 2190)، در کارنامۀ داریوش بزرگ در کتیبۀ بیستون (بند 14 ستون 2) آمده است: ’مردی چیترتخم نام ساگارتی بمن یاغی شد و بمردم گفت من شاه ساگارت و از دودمان هووخشتر هستم، فوراً لشکری از پارسیها و مادیها به آهنگ او فرستادم، مردی تخمسپاد نام را که فرمانبردار من است سردار سپاه کردم وگفتم بروید و این سپاه را که از من برگشته اند و خودرا سپاهیان من نمیدانند درهم شکنید، پس از آن تخمسپاد با لشکری حرکت کرد و باچیترتخمه جنگید، اهورمزد یاری خود را بمن اعطاء کرد، به ارادۀ اهورمزد سپاه من بر سپاهی که از من برگشته بود پیروز شد و چیترتخمه را گرفتند و نزد من آوردند، من گوشها و بینی او را بریدم و چشمان او را درآوردم، او را بر در سرای من در غل و زنجیر داشتند و همه مردم او را دیدند، آنگاه بفرمان من او را در آربل بدار آویختند، ’ (ایران باستان ج 1 ص 544)، رجوع به ایران گیرشمن ترجمه دکتر معین ص 76 و 77 و حاشیۀ آن و رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1473 و 1572 و 1596 و ج 3 ص 2185 و 2187 و2640 و اسارکاتی یه و سارگاتی یه و سارگارتی در این لغت نامه شود
از اقوام باستانی ایران و بنوشتۀ هرودت یکی از سه طایفۀ چادرنشین پارسی تابع شاهنشاهی هخامنشی است، آنان بزبان پارسی سخن میگفتند لباس شان چیزی بود بین لباس پارسیها و پاکیتکها، ساگارتیان هشت هزار تن سپاهی بدولت هخامنشی میدادند، آنان اسلحه ای از مفرغ یا آهن بکار نمیبردند و فقط خنجری و کمندی چرمی با خود داشتند، شیوۀ جنگ آنان چنان بود که مرد ساگارتی چون به دشمن میرسید طناب را بسوی او می انداخت و همینکه اسب یا آدمی را میگرفت او را بسوی خود میکشید، (ایران باستان ج 1 ص 739 و ج 3 ص 2190)، در کارنامۀ داریوش بزرگ در کتیبۀ بیستون (بند 14 ستون 2) آمده است: ’مردی چیترتخم نام ساگارتی بمن یاغی شد و بمردم گفت من شاه ساگارت و از دودمان هووخشتر هستم، فوراً لشکری از پارسیها و مادیها به آهنگ او فرستادم، مردی تخمسپاد نام را که فرمانبردار من است سردار سپاه کردم وگفتم بروید و این سپاه را که از من برگشته اند و خودرا سپاهیان من نمیدانند درهم شکنید، پس از آن تخمسپاد با لشکری حرکت کرد و باچیترتخمه جنگید، اهورمزد یاری خود را بمن اعطاء کرد، به ارادۀ اهورمزد سپاه من بر سپاهی که از من برگشته بود پیروز شد و چیترتخمه را گرفتند و نزد من آوردند، من گوشها و بینی او را بریدم و چشمان او را درآوردم، او را بر در سرای من در غل و زنجیر داشتند و همه مردم او را دیدند، آنگاه بفرمان من او را در آربل بدار آویختند، ’ (ایران باستان ج 1 ص 544)، رجوع به ایران گیرشمن ترجمه دکتر معین ص 76 و 77 و حاشیۀ آن و رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1473 و 1572 و 1596 و ج 3 ص 2185 و 2187 و2640 و اسارکاتی یه و سارگاتی یه و سارگارتی در این لغت نامه شود
گزارش کتبی یا شفاهی مبنی بر خبر و مطلبی گزارش) اجزاء هر یک از وزارتخانه هااز روی راپرت آن وزیر بصدارت عظمی... خواهد بود (از قانون تشکیلات مشیر الدوله صدر اعظم ناصر الدین شاه)
گزارش کتبی یا شفاهی مبنی بر خبر و مطلبی گزارش) اجزاء هر یک از وزارتخانه هااز روی راپرت آن وزیر بصدارت عظمی... خواهد بود (از قانون تشکیلات مشیر الدوله صدر اعظم ناصر الدین شاه)