معنی دیپورت
- دیپورت((پُ))
- رفتار کردن، سلوک کردن، از کشور میزبان اخراج کردن
واژههای مرتبط با دیپورت
دیمومت
- دیمومت
- دوام داشتن، همیشه بودن
دیروقت
- دیروقت
- زمان قدیم، بی موقع، بی هنگام
دینکرت
- دینکرت
- کارهای دینی
راپورت
- راپورت
- گزارش کتبی یا شفاهی مبنی بر خبر و مطلبی گزارش) اجزاء هر یک از وزارتخانه هااز روی راپرت آن وزیر بصدارت عظمی... خواهد بود (از قانون تشکیلات مشیر الدوله صدر اعظم ناصر الدین شاه)
شیپوری
- شیپوری
- گل شیپوری
صیرورت
- صیرورت
- از حالتی به حالت دیگر درآمدن
دیمومت
- دیمومت
- دوام داشتن، دائم بودن، همیشه بودن
دیروقت
- دیروقت
- دیرگاه، زمان دیر، زمان قدیم، بی موقع، بی هنگام
دیمومت
- دیمومت
- همیشه بودن، خلود، همیشگی، دوام
