- سامر (پسرانه)
- قصه گو، افسانه سرا
معنی سامر - جستجوی لغت در جدول جو
- سامر
- افسانه گوینده، نقال
- سامر
- افسانه گوینده، افسانه گو، قصه گو، مجلس افسانه گویان
- سامر ((مِ))
- قصه گو، افسانه گو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
از مردم سامر یا سامره و آن که در زمان موسی گوساله سخنگو را ساخت از آن جاست منسوب به سامره، از مردم سامره
مونث سامر افسانه گویان
از مردم سامره
شب نشین، افسانه گو
شب زنده دار، افسانه گوی شب زنده دار شب نشین، افسانه گو قصه سرای جمع مسامرین
گندمگون
جادوگر، افسونگره
دیگر
نوازنده نی نای زن. توضیح: لغویان عرب) زمار (را بدین معنی آورده اند و استعمال) زامر (رانفی کرده اند
ساکن، آرمیده بی باد
مسافر، به سفر رونده، سفر کننده، کاروانی
سرگشته سراسیمه بی باک، خیره، شوخ چشم
شمشیر، تیغ
پیاله، جام شرابخواری
بد انگیر بد خواه
گوشتفروش
فسوس کننده، مسخر کننده، مستهزی
افسونگر، سحر کننده، جادو کن
گرم کننده تنور
پوشنده، روپوش، عورت پوش