معنی سافن - جستجوی لغت در جدول جو

سافن(فُ)

لغت نامه دهخدا

سافن

تصویری از سافن — تصویر سافن

فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ساخن — تصویر ساخن

خمیری که از آهک و خاکستر درست می کردند و در ساختمان ها خصوصاً در حوض ها، آب انبارها و گرمابه ها برای بند کشی به کار می رفته، ساروج، چارو، صاروج، صهروج

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از سافل — تصویر سافل

پایین، فرود، نشیب، پست، فرومایه، زبون

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از ساتن — تصویر ساتن

پارچه ای از جنس ابریشم یا لیون

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از ساکن — تصویر ساکن

بی حرکت، بی صدا، آرمیده، آرام، باشنده و جای گرفته در خانه یا مقامی، در علوم ادبی ویژگی حرف غیرمتحرک

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از سفان — تصویر سفان

خداوند کشتی، ناخدا، کشتی ساز

فرهنگ فارسی عمید

(فِ نَ)

باد خاکروب. (منتهی الارب) (آنندراج). باد وزنده بر روی زمین و خراشنده خاک را. (شرح قاموس). باد وزنده بر روی زمین. (قطر المحیط). ج، سوافن

لغت نامه دهخدا

(دَ فِ)

جمع واژۀ دسفان. رجوع به دسفان شود

لغت نامه دهخدا

تصویری از ساتن — تصویر ساتن

نوعی پارچه نخی شبیه به اطلس

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از صافن — تصویر صافن

تازی از فرانسوی ساگرگ

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از شافن — تصویر شافن

نگرنده باشگفتی

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از سفان — تصویر سفان

کشتی بان، کشتی باز

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تافن — تصویر تافن

عیب کردن، بد گفتن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از سامن — تصویر سامن

فربه، روغندار

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از سالن — تصویر سالن

اطاق بزرگ مخصوص پذیرائی

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از ساحن — تصویر ساحن

سنگ زر، سنگ سیم

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از ساطن — تصویر ساطن

خبیث، پلید

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از سادن — تصویر سادن

خادم بتخانه

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از سافح — تصویر سافح

ریزنده خون یا اشک، ریزان

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از سافر — تصویر سافر

مسافر، به سفر رونده، سفر کننده، کاروانی

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از سافل — تصویر سافل

نقیص عالی، فرود و پست، پائین

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از سافه — تصویر سافه

نادان، تشنه سخت تشنه

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از ساکن — تصویر ساکن

بی حرکت، ایستاده، متوقف

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از ساخن — تصویر ساخن

گرم روز گرم

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از سافنه — تصویر سافنه

باد خاکروب

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از سادن — تصویر سادن

((دِ))

حاجب، دربان، خادم معبد

فرهنگ فارسی معین

تصویری از ساتن — تصویر ساتن

((تَ))

نوعی پارچه نخی مانند اطلس

فرهنگ فارسی معین

تصویری از ساخن — تصویر ساخن

((خُ))

گرم، حار، جمع سخّان

فرهنگ فارسی معین

تصویری از سالن — تصویر سالن

((لُ))

تالار، محوطه ای برای اجتماع افراد زیاد

فرهنگ فارسی معین

تصویری از سافر — تصویر سافر

((فِ))

سفرکننده، مفرد سفره، سفار، رسول، سفیر، کاتب، مفرد سفره، زن گشاده روی، مفرد سوافر، اسب کم گوشت، فرشته ای که اعمال بندگان را نگاه می دارد

فرهنگ فارسی معین

تصویری از سافل — تصویر سافل

((فِ))

فرود، پایین، فرومایه، پست، جمع سفله

فرهنگ فارسی معین

تصویری از ساکن — تصویر ساکن

((کِ))

بی حرکت، مقیم، سکونت داشتن

فرهنگ فارسی معین

تصویری از سالن — تصویر سالن

تالار

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از ساکن — تصویر ساکن

باشنده

فرهنگ واژه فارسی سره