جدول جو
جدول جو

معنی سابغ - جستجوی لغت در جدول جو

سابغ
دراز، بسنده، دراز نره
تصویری از سابغ
تصویر سابغ
فرهنگ لغت هوشیار
سابغ
تمام، کامل
متضاد: ناقص
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سابق
تصویر سابق
(پسرانه)
مربوط به گذشته، پیشین، مقدم، پیشی گیرنده، سبقت گیرنده، نام چندتن از شخصیتهای تاریخی از جمله نام یکی از اصحاب پیامبر (ص)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سابق
تصویر سابق
زمان گذشته، پیشین، پیشینه، سبقت گیرنده، پیشی گیرنده، پیش افتاده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سابع
تصویر سابع
هفتم، هفتمین
فرهنگ فارسی عمید
شمشیری به طول ۱۰۵ سانتی متر و وزن ۵۰۰گرم که طول تیغۀ آن ۸۸ سانتی متر است، رشته ای در شمشیربازی که ضربه های آن در قسمت های بالای بدن قابل قبول است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سایغ
تصویر سایغ
جایز، روا، گوارا، خوش گوار، آنچه به آسانی از حلق فرو برود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سابح
تصویر سابح
شنا کننده، شناور، تندرونده، تندرو، اسب تندرو، چارگامه، ره انجام، چهارگامه، شولک، بالاد، گام زن، براق، سابح، سیس، بادرفتار، بوز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سارغ
تصویر سارغ
دستمال بزرگ که در آن چیزی ببندند، بقچه
فرهنگ فارسی عمید
(بِ غَ)
تأنیث سابغ. رجوع به سابغ شود، زره فراخ. (صحاح) (منتهی الارب) (ترجمه صحاح). زره تمام. (ترجمان القرآن) :
و سابغه تغشی البنان کانها
أضاه بضحضاح من الماء ظاهر.
(تاج العروس).
، مطره سابغه، باران دراز و ممتد. (تاج العروس) (منتهی الارب) (شرح قاموس) ، لثه سابغه، بن دندان زشت. (منتهی الارب) (قطر المحیط). و این معنی مجازی است. (تاج العروس). گوشت بن دندانی است زشت. (شرح قاموس)
لغت نامه دهخدا
(تَ بِ)
جمع واژۀ تسبغ. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (المنجد). و رجوع به تسبغ شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ساغب
تصویر ساغب
گرسنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سائغ
تصویر سائغ
گوارنده، خوش آینده، آسان بگلو شونده
فرهنگ لغت هوشیار
دشگویان گروهی که در زمان علی علیه السلام نیز ابوبکر و عمر را دشنام می دادند (فضل بن شادان نیشابوری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوابغ
تصویر سوابغ
جمع سابغه، زره های گشاد زره های فراخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سابح
تصویر سابح
شناور، شناگر، مرد شنا کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سابر
تصویر سابر
شمشیر، تیغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سابش
تصویر سابش
ترکی شهربان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سابغه
تصویر سابغه
زره فراخ، شتر ماده دراز سرین، بن دندان زشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سابع
تصویر سابع
هفتم هفتم هفتمین: فلک سابع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سابق
تصویر سابق
پیشین، پیشی گیرنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سابل
تصویر سابل
باران نیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سارغ
تصویر سارغ
دستمال بزرگ که در آن چیزی ببندند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سابح
تصویر سابح
((بِ))
شناکننده، شناور، تندرونده، تندرو، جمع سابحات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سابع
تصویر سابع
((بِ))
هفتم، هفتمین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سابق
تصویر سابق
((بِ))
پیشی گیرنده، قبلی، گذشته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سارغ
تصویر سارغ
((رِ))
خورنده خوشه انگور با بن، در فارسی، نوشنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سارغ
تصویر سارغ
((رُ یا رِ))
بقچه، سفره، ساروق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سابق
تصویر سابق
پیشین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سابق
تصویر سابق
Former
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سابق
تصویر سابق
бывший
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سابق
تصویر سابق
ehemalig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سابق
تصویر سابق
колишній
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سابق
تصویر سابق
były
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سابق
تصویر سابق
前任的
دیکشنری فارسی به چینی