جدول جو
جدول جو

معنی سابغه

سابغه
(بِ غَ)
تأنیث سابغ. رجوع به سابغ شود، زره فراخ. (صحاح) (منتهی الارب) (ترجمه صحاح). زره تمام. (ترجمان القرآن) :
و سابغه تغشی البنان کانها
أضاه بضحضاح من الماء ظاهر.
(تاج العروس).
، مطره سابغه، باران دراز و ممتد. (تاج العروس) (منتهی الارب) (شرح قاموس) ، لثه سابغه، بن دندان زشت. (منتهی الارب) (قطر المحیط). و این معنی مجازی است. (تاج العروس). گوشت بن دندانی است زشت. (شرح قاموس)
لغت نامه دهخدا