جدول جو
جدول جو

معنی زهنده - جستجوی لغت در جدول جو

زهنده(زَ هَِ دِ)
دهی از دهستان صومعه سراست که در بخش لشت نشاء شهرستان رشت واقع است و 304 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زهنجه
تصویر زهنجه
رنج، سختی، آزار، ریاضت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دهنده
تصویر دهنده
کسی که چیزی به دیگری بدهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جهنده
تصویر جهنده
جست و خیز کننده، کنایه از ناپایدار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهنده
تصویر نهنده
گذارنده، آنکه چیزی را در جایی بگذارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زننده
تصویر زننده
کسی که چیزی را به چیز دیگر می زند، کنایه از زشت و ناپسند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زینده
تصویر زینده
زندگانی کننده
فرهنگ فارسی عمید
آنکه زند ضارب جمع زنندگان، بد زشت نامطبوع نفرت انگیز تنفر آور: چین لبهایش که دال بر قساوت و بیرحمی بود زننده تر شد، نوازنده ساز مطرب:) ابر زیر و بم شعرا عشی قیس زننده همی زد بمضرابها (عنابها) (منوچهری)، یا سخن زننده سخن درشت ناسزا دشنام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زهاده
تصویر زهاده
پارسایی پرهیزگاری، رویگردانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جهنده
تصویر جهنده
جهیدن
فرهنگ لغت هوشیار
گذارنده قرار دهنده، مقرر کننده معین کننده، عاقد قرار داد. یا نهنده شریعت. واضع دین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جهنده
تصویر جهنده
((جَ هَ د))
جست و خیزکننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زننده
تصویر زننده
((زَ نَ دِ))
نامطبوع، زشت، نوازنده ساز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زننده
تصویر زننده
قبيحٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از زننده
تصویر زننده
Biting, Foul, Mordant
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زننده
تصویر زننده
mordant, fétide
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از زننده
تصویر زننده
острый , вонючий , едкий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زننده
تصویر زننده
נושך , מסריח , מַר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از زننده
تصویر زننده
کاٹنے والا , بدبودار , چبھن
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از زننده
تصویر زننده
কামড়ানো , দুর্গন্ধ , তীক্ষ্ণ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از زننده
تصویر زننده
เจ็บ , กลิ่นเหม็น , เผ็ด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از زننده
تصویر زننده
chungu, harufu mbaya, makali
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از زننده
تصویر زننده
ısırgan, pis, iğneli
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از زننده
تصویر زننده
자극적인 , 악취가 나는 , 날카로운
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از زننده
تصویر زننده
刺激的 , 臭い , 辛辣な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از زننده
تصویر زننده
तीव्र , बदबूदार
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از زننده
تصویر زننده
menggigit, busuk, pedas
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از زننده
تصویر زننده
bissig, faul
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زننده
تصویر زننده
bijtend, vies, scherp
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از زننده
تصویر زننده
mordaz, fétido
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زننده
تصویر زننده
pungente, fetido, mordace
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زننده
تصویر زننده
mordaz, fétido
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زننده
تصویر زننده
刺激的 , 臭的 , 尖刻的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زننده
تصویر زننده
різкий , смердючий , їдкий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زننده
تصویر زننده
gryzący, cuchnący, kąśliwy
دیکشنری فارسی به لهستانی