معنی جهنده - فرهنگ فارسی عمید
معنی جهنده
- جهنده
- جست و خیز کننده، کنایه از ناپایدار
تصویر جهنده
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با جهنده
جرنده
- جرنده
- غضروف، نوعی بافت قابل انعطاف، متراکم و شفاف که در قسمت هایی از بدن مانندِ بینی و گوش وجود دارد، کر کرانک، کرکرک، چرند و
فرهنگ فارسی عمید