جدول جو
جدول جو

معنی زنینه - جستجوی لغت در جدول جو

زنینه
زن، مقابل مرد، انسان ماده، مقابل شوهر، جفت مرد، زوجه
تصویری از زنینه
تصویر زنینه
فرهنگ فارسی عمید
زنینه
(زَ نی نَ / نِ)
زن. امراءه. (فرهنگ فارسی معین). از جنس زن:
که از دستش نخواهد رست یک تن
اگر مردینه باشد یا زنینه.
ناصرخسرو.
نیز همان شب زنینه ای خواب دید. (معارف بهاء ولد، از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
زنینه
آنچه که در خور و مناسب زن باشد
تصویری از زنینه
تصویر زنینه
فرهنگ لغت هوشیار
زنینه
((زَ نَ یا نِ))
زن، امرأه
تصویری از زنینه
تصویر زنینه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زرینه
تصویر زرینه
(دخترانه)
آنچه منسوب به زر است، نام رودی در آذربایجان غربی که از کوههای کردستان سرچشمه می گیرد و به دریاچه ارومیه می ریزد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از قنینه
تصویر قنینه
ظرف شراب، صراحی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زمینه
تصویر زمینه
سطح و روی چیزی، کنایه از طرح، نقشه، کنایه از موضوع، کنایه از متن، چیزی که نقشه روی آن کشیده می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
زن مانند مانند زنان، درخور و مناسب زنان مثلاً لباس زنانه، مربوط به زنان مثلاً بحث های زنانه
فرهنگ فارسی عمید
سرکش متمرد، سخت شدید، سرهنگ سلطان، هریک از فرشتگان شکنجه جمع زبانیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زمینه
تصویر زمینه
سطح هر چیز، طرح، نقشه
فرهنگ لغت هوشیار
برای تحقیر و توهین زن گویند: می خواهی آبروی چندین و چند ساله مرا به باد دهی ک زنیکه بی شرم ک
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به زر آنچه از زر ساخته شده باشد زری طلایی، آنچه مانند زر باشد برنگ زر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنینه
تصویر سنینه
باد، همزاد، ریگتوده دراز
فرهنگ لغت هوشیار
جای مگس و زنبور و مانند آن - ها. یا غنینه منج. خانه زنبور عسل کندو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قنینه
تصویر قنینه
تنگ می
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قنینه
تصویر قنینه
((ق نُِ نَ))
شیشه، شیشه شراب، صراحی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غنینه
تصویر غنینه
((غَ نِ))
لانه زنبور و مانند آن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زمینه
تصویر زمینه
((زَ نِ))
سطح هر چیز، متن هر چیزی مانند پرده نقاشی، موضوع، سوژه، طرح، نقشه، موقعیت، وضعیت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زنیکه
تصویر زنیکه
((زِ کِ))
زنکه، برای تحقیر و توهین زن گویند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زمینه
تصویر زمینه
آرتیکل، مقوله
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
Feminine
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
féminin
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
femenino
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
נשי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
feminin
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
स्त्रीलिंग
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
vrouwelijk
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
女性化的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
femminile
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
feminino
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
kobiecy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
жіночний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
feminin
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
женственный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زنانه
تصویر زنانه
女性らしい
دیکشنری فارسی به ژاپنی