- زنقه
- مونث زنق از پارسی کوچه باریک، زنخ، باریکه کوچه تنگ و باریک
معنی زنقه - جستجوی لغت در جدول جو
- زنقه ((زَ نَ قَ یا قِ))
- کوچه تنگ و باریک
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خشتک گریبان
شلمک شیلم از گیاهان حبی است دوایی و آنچه از آن در میان گندم روید مسکر و مدر باشد و آنرا شیلم و شلمک نیز کویند
کبود رنگی، گربه چشمی، رنگ کبود مهره مهر مهره افسون
گلو بند، ایستار
ته تغاری واپسین فرزند جهزادگی
گوشوارک در گیاهان، گوشور هر یک از دو برآمدگی کنار سوراخ گوش، سوفارو هریک از دو سوی سوفارتیر پاره ای از گوشت شتر یا گوسفند که بریده آویزان کنند تثنیه آن: زنمتان
به گونه رمن بان نگاران نگارگربان (بان سقف)
برای تحقیر و توهین زن استعمال شود زنیکه
زندگی و حیات، امرار معاش کردن، گذران زندگی
بی دینی، بی مذهبی، انکار قیامت
ناله و زاری
زنبل، زنبه کش، در بنائی آنکه آجر و سنگ با آن حمل می کنند
بانگ فریاد تلخاب چاه
نوحه، مویه، ناله و زاری، برای مثال به مرگ دیگران تا چند زنجه / نه مرگ آرد تو را هم در شکنجه؟ (فخرالدین ابوالمعالی - لغتنامه - زنجه)
رنگی مانند رنگ آسمان، کبودی، رنگ آسمانی
زندیقی، بی دینی، کفر باطنی با تظاهر به ایمان
مقابل مرده، جاندار، انسان یا حیوانی که جان در بدن دارد، عظیم و بزرگ
آتش زنه
وسیله ای دسته دار و مستطیل شکل از جنس چوب یا فلز برای حمل مصالح ساختمانی، زنبل، در علم زیست شناسی زنبق
Alive, Live, Living, Vivid
живой , яркий
lebendig
живий , яскравий
żywy, żyjący
活着的 , 活的 , 生动的
vivo, vívido
vivo, vivente, vivido