- زغنگ
- برجستن گلو فواق، یک لمحه یک چشم زدن: طرفه العین
معنی زغنگ - جستجوی لغت در جدول جو
- زغنگ ((زَ غَ))
- یک چشم به هم زدن
- زغنگ
- سکسکه، انقباض ناگهانی و غیرارادی عضلۀ دیافراگم که به صورت صداهای پی در پی از حلق خارج می شود
هکچه، سچک، هکک، فواق، اسکرک، سکیله، اشکوهه، هکهک
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چالاک، زیرک، باهوش
آواز جانوران مانند سیاه گوش و یوز، آواز بلند صدای بلند
زیرک، باهوش، چست و چالاک
گلۀ اسب، گروه اسبان، کراع، فسیله، نسیله
درختی کوهی با چوبی سخت و محکم که از آن تیر و نیزه و مانند آن می ساختند، گز،برای مثال چنان بگریم اگر دوست بار من ندهد / که خاره خون شود اندر شخ و زرنگ زگال (منجیک - شاعران بی دیوان - ۲۳۷)
درختی کوهی با چوبی سخت و محکم که از آن تیر و نیزه و مانند آن می ساختند، گز،
غرّش، فریاد سهمناک، صدای مهیب، بانگ جانوران درنده، غرّشت، غرّه، ژغند
گله اسب
((زَ رَ))
فرهنگ فارسی معین
درختی است کوهی، بسیار محکم و از آن تیر و نیزه و گوی چوگان و جناغ زین سازند، درخت گز، زردچوبه
Savvy
сообразительный
schlau
кмітливий
sprytny
esperto
perspicace
astuto
astucieux
pintar
ذكيٌّ
bilgili
mwerevu
চালাক
ہوشیار