جدول جو
جدول جو

معنی زرنگ

زرنگ((زَ رَ))
درختی است کوهی، بسیار محکم و از آن تیر و نیزه و گوی چوگان و جناغ زین سازند، درخت گز، زردچوبه
تصویری از زرنگ
تصویر زرنگ
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با زرنگ

زرنگ

زرنگ
گلۀ اَسب، گروه اَسبان، کُراع، فَسیله، نَسیله
درختی کوهی با چوبی سخت و محکم که از آن تیر و نیزه و مانند آن می ساختند، گَز، برای مِثال چنان بگریم اگر دوست بار من ندهد / که خاره خون شود اندر شخ و زرنگ زگال (منجیک - شاعران بی دیوان - ۲۳۷)
زرنگ
فرهنگ فارسی عمید