- زراغنگ
- زمین ریگ ناک و زخم
معنی زراغنگ - جستجوی لغت در جدول جو
- زراغنگ
- ریگزار، زمین سخت، زمین پوشیده از ریگ، زمین پر ریگ، ریگستان، زراغن، زارغنگ، زاراغنگ،
برای مثال زمین زراغنگ و راه درازش / همه سنگلاخ و همه شوره یکسر (عسجدی - ۳۸)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ریگزار، زمین سخت، زمین پوشیده از ریگ، زمین پر ریگ، ریگستان، زراغنگ، زراغن، زاراغنگ
ریگزار، زمین سخت، زمین پوشیده از ریگ، زمین پر ریگ، ریگستان، زراغنگ، زراغن، زارغنگ
گردی به رنگ طلایی که در نقاشی به کار می رود، اکلیل
زمین ریگ ناک و زخم
ریگزار، زمین سخت، زمین پوشیده از ریگ، زمین پر ریگ، ریگستان، زراغنگ، زارغنگ، زاراغنگ
آرسطولوخیا
زمین سخت زمین ریگزار
عضو زایشی ماده که در گیاهان نهانزاد آوندی که در خزه ها در انتهای برخی از ساقه ها قرار دارد و در سرخسها بر روی پروتال مستقر است
پیشرو قافله، پیشرو قوم، پیشرو لشکر
گیاهی علفی با برگ هایی قلب مانند که مصرف دارویی دارد، چپقک
جمع فرغانی، فرغانیان جمع فرغانی فرغانیان مردم فرغانه
به چنگ، میان دست
فراچنگ آوردن: به چنگ آوردن
فراچنگ آوردن: به چنگ آوردن
گیاهی است بد بو که از چین آورند برگش ببرگ سداب ماند و بقول قدما طبعش سرد و تر است و خاصیت وی آنست که دفع بوی مشک کند حلبه چینی، کاسه سفالین بزرگ
گیاهی بدبو با برگ هایی شبیه برگ سداب است که در گذشته مصرف دارویی داشته، حبلۀ چینی
چالاک، زیرک، باهوش
برجستن گلو فواق، یک لمحه یک چشم زدن: طرفه العین
زیرک، باهوش، چست و چالاک
گلۀ اسب، گروه اسبان، کراع، فسیله، نسیله
درختی کوهی با چوبی سخت و محکم که از آن تیر و نیزه و مانند آن می ساختند، گز،برای مثال چنان بگریم اگر دوست بار من ندهد / که خاره خون شود اندر شخ و زرنگ زگال (منجیک - شاعران بی دیوان - ۲۳۷)
درختی کوهی با چوبی سخت و محکم که از آن تیر و نیزه و مانند آن می ساختند، گز،
گله اسب
((زَ رَ))
فرهنگ فارسی معین
درختی است کوهی، بسیار محکم و از آن تیر و نیزه و گوی چوگان و جناغ زین سازند، درخت گز، زردچوبه
سکسکه، انقباض ناگهانی و غیرارادی عضلۀ دیافراگم که به صورت صداهای پی در پی از حلق خارج می شود
هکچه، سچک، هکک، فواق، اسکرک، سکیله، اشکوهه، هکهک
هکچه، سچک، هکک، فواق، اسکرک، سکیله، اشکوهه، هکهک
Savvy
сообразительный
schlau
кмітливий
sprytny