- زادخوست ((خُ))
- سالخورده، فرتوت
معنی زادخوست - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پیر سالخورده فرتوت، ضعیف ناتوان
عرض حال، مطالبه، شکایت
پیر سالخورده فرتوت، ضعیف ناتوان
کسی که پوست بدنش زرد رنگ است، از نژاد زرد
داد خواستن، در علم حقوق نامه ای که دادخواه به دادگاه بنویسد و دادخواهی کند، عرض حال
سال خورده، پیر، فرتوت
ناکوفته
نامهربان