جدول جو
جدول جو

معنی زادخوست - جستجوی لغت در جدول جو

زادخوست
((خُ))
سالخورده، فرتوت
تصویری از زادخوست
تصویر زادخوست
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زاد خوست
تصویر زاد خوست
پیر سالخورده فرتوت، ضعیف ناتوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دادخواست
تصویر دادخواست
عرض حال، مطالبه، شکایت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زاده خوست
تصویر زاده خوست
پیر سالخورده فرتوت، ضعیف ناتوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زردپوست
تصویر زردپوست
کسی که پوست بدنش زرد رنگ است، از نژاد زرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دادخواست
تصویر دادخواست
((خا))
عرضحال، نوشته ای که به موجب آن از دادگاه تقاضای رسیدگی به امری می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دادخواست
تصویر دادخواست
داد خواستن، در علم حقوق نامه ای که دادخواه به دادگاه بنویسد و دادخواهی کند، عرض حال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زادخور
تصویر زادخور
سال خورده، پیر، فرتوت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناخوست
تصویر ناخوست
ناکوفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نادوست
تصویر نادوست
نامهربان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زادخور
تصویر زادخور
((خُ))
پیر، سالخورده
فرهنگ فارسی معین