جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با زادخوست

زادخوست

زادخوست
بمعنی زادخور است که پیر سالخورده باشد. (برهان قاطع) (آنندراج) ، شخصی که چیزی کم خورد و ضعیف و نحیف باشد. (برهان قاطع) (آنندراج) ، کودکی که از بیماری کلان نگردد، الائتنان. (منتهی الارب در مادۀ ت ن ن). قصیع. کلانسال خرد، الشباب. (السامی فی الاسامی). طفلی که نمو او کم است و مبتلا به لاغری و نقصان قوه نامیه باشد، شخصی که هر چه دارد صرف کند. (برهان قاطع) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

زادخواست

زادخواست
زادخوست. (ناظم الاطباء). رجوع به زادخوست شود
لغت نامه دهخدا

دادخواست

دادخواست
عرضحال، نوشته ای که به موجب آن از دادگاه تقاضای رسیدگی به امری می شود
دادخواست
فرهنگ فارسی معین

دادخواست

دادخواست
داد خواستن، در علم حقوق نامه ای که دادخواه به دادگاه بنویسد و دادخواهی کند، عرض حال
دادخواست
فرهنگ فارسی عمید

باجخوست

باجخوست
قریۀ بزرگیست از قریه های مرو در دوفرسخی آن، و منسوب بدان باجخوستی است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا