جدول جو
جدول جو

معنی ریگزار - جستجوی لغت در جدول جو

ریگزار
زمین سخت، زمین پوشیده از ریگ، زمین پر ریگ، ریگستان، زراغنگ، زراغن، زارغنگ، زاراغنگ
تصویری از ریگزار
تصویر ریگزار
فرهنگ فارسی عمید
ریگزار
زمینی که همه آن ریگ باشد، (ناظم الاطباء)، ارض محصحصه، ریگ، ریگستان، ریگ بوم، رمله، (یادداشت مؤلف)، رجوع به ریگستان شود
لغت نامه دهخدا
ریگزار
زمین پرریگ و پوشیده شده از ریگ
تصویری از ریگزار
تصویر ریگزار
فرهنگ لغت هوشیار
ریگزار
زمین پر از ریگ
تصویری از ریگزار
تصویر ریگزار
فرهنگ فارسی معین
ریگزار
رملستان، ریگستان، سنگلاخ
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نیوزار
تصویر نیوزار
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر گشتاسپ پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بیدزار
تصویر بیدزار
جایی که درختان بید بسیار باشد، بیدستان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زیرزار
تصویر زیرزار
نالۀ ضعیف، بانگ حزین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ریاکار
تصویر ریاکار
کسی که ریا می کند، آنکه تظاهر به نیکوکاری و پاک دامنی می کند، دورو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زیگزاگ
تصویر زیگزاگ
نوعی دوخت دندانه دار به صورت هفت و هشت های به هم پیوسته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برگزار
تصویر برگزار
برگزار کردن، برگزار کردن مثلاً انجام دادن، به جا آوردن، برپا داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ریزبار
تصویر ریزبار
ابری که باران ریز فرومی ریزد، ریزبارنده، باران تند با قطره های ریز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روزگار
تصویر روزگار
گیتی، دنیا، زمانه، عصر، زمان، وقت، کنایه از عمر، برای مثال سعدی به روزگاران مهری نشسته بر دل / بیرون نمی توان کرد الاّ به روزگاران (سعدی۲ - ۵۳۰)
روزگار بردن: کنایه از روز گذراندن، وقت گذراندن، سپری کردن روزهای عمر، زندگی کردن، صبر کردن، تاخیر کردن
روزگار یافتن: کنایه از فرصت پیدا یافتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رهگذار
تصویر رهگذار
کسی که از راهی عبور کند، عابر، مسافر
فرهنگ فارسی عمید
علف زار مرغزار مرتع: هاجر و اسمعیل را دیدند زنی و کودکی طفل تنها بی مردی و انیسی و آبی روا دیدند و گیاه زاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حقگزار
تصویر حقگزار
داد گر عادل، قدر دان شکر گزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیگزاگ
تصویر زیگزاگ
دندانه دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهگذار
تصویر رهگذار
راه دادن، گذر کسی را بجائی قرار دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روزگار
تصویر روزگار
ایام، زمان، وقت، مدت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیدزار
تصویر بیدزار
بیدستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میگسار
تصویر میگسار
((مِ گُ))
شراب خور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زیگزاک
تصویر زیگزاک
نوعی دوخت دندانه دار شبیه به هفت و هشت های به هم پیوسته، مسیر یا امتدادی به صورت هفت و هشت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رهگذار
تصویر رهگذار
((رَ گُ))
عابر، مسافر، پاسبان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ریزبار
تصویر ریزبار
((ص فا. اِ))
ابری که باران ریز فرو ریزد، باران تند دارای قطرات ریز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روزگار
تصویر روزگار
((زِ))
دوره، عصر، دنیا، زمان، وقت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برگزار
تصویر برگزار
((بَ گُ))
اجرا شده، انجام شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ریزگان
تصویر ریزگان
جزئیات
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ریختار
تصویر ریختار
فرمول
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از روزگار
تصویر روزگار
زمانه، عصر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ریاکار
تصویر ریاکار
Sanctimonious, Disingenuous
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ریاکار
تصویر ریاکار
лицемерный , ханжеский
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ریاکار
تصویر ریاکار
unaufrichtig, scheinheilig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ریاکار
تصویر ریاکار
лицемірний , святенницький
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ریاکار
تصویر ریاکار
fałszywy, świętoszkowaty
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ریاکار
تصویر ریاکار
不真诚的 , 假虔诚的
دیکشنری فارسی به چینی