پیوند داشتن، خویشی داشتن، خویشاوندی، (صفت نسبی، منسوب به پیوند) در کشاورزی میوه ای که از درخت پیوند شده به دست آید، در پزشکی دارای پیوند مثلاً عضو پیوندی، در کشاورزی درختی که آن را پیوند زده باشند
پیوند داشتن، خویشی داشتن، خویشاوندی، (صفت نسبی، منسوب به پیوند) در کشاورزی میوه ای که از درخت پیوند شده به دست آید، در پزشکی دارای پیوند مثلاً عضو پیوندی، در کشاورزی درختی که آن را پیوند زده باشند
یحیی بن محمد بن اسحاق راوندی. پدر ابن راوندی معروف. وی بر طبق برخی از نوشته ها یهودی بوده و در تورات تحریفاتی وارد آورده است. لیکن با توجه باینکه نام پدر وی محمد بن اسحاق است گمان میرود این نسبت از جانب مخالفان پسرش باو داده شده باشد. (از خاندان نوبختی ص 89) حیان بن بشر بن المخارق الضبی الاسدی راوندی. او در اصفهان قاضی بود و از ابویوسف قاضی و دیگران روایت کردو بسال 238 هجری قمری درگذشت. (از لباب الانساب ج 2)
یحیی بن محمد بن اسحاق راوندی. پدر ابن راوندی معروف. وی بر طبق برخی از نوشته ها یهودی بوده و در تورات تحریفاتی وارد آورده است. لیکن با توجه باینکه نام پدر وی محمد بن اسحاق است گمان میرود این نسبت از جانب مخالفان پسرش باو داده شده باشد. (از خاندان نوبختی ص 89) حیان بن بشر بن المخارق الضبی الاسدی راوندی. او در اصفهان قاضی بود و از ابویوسف قاضی و دیگران روایت کردو بسال 238 هجری قمری درگذشت. (از لباب الانساب ج 2)
راوند و آن اقسامی دارد: ریوند چینی و ریوند فارسی و ریوند سوریانی وریوند زنگی. (ناظم الاطباء) (از یادداشت مؤلف). دارویی است معروف که اسهال آورد. (برهان) (غیاث اللغات). گیاهی از تیره ترشکها (هفت بندها) که در حدود 20 گونه از آن شناخته شده و همه متعلق به نواحی معتدله، خصوصاً آسیای مرکزی و غربی هستند. گیاهی است پایا و دارای ساقۀ خزندۀ زیرزمینی و گلهای نر و ماده که در انتهای ساقه مجتمع شوند از ساقۀ خزندۀ آن که به نام ریشه ریوند موسوم است و همچنین برگهای آن استفادۀ طبی کنند. گونۀ خوراکی این گیاه به نام ’ریواس’موسوم است. راوند. (فرهنگ فارسی معین) : حرارتهای جهلی را حکیمان ز علم و پند گفتستند ریوند. ناصرخسرو. دارد دل اعدای تو سوزی که ندارد آن سوز به کافور و به ریوند شکسته. سوزنی. قرصۀ شمس شود قرصۀ ریوند ز لطف بهر تفته جگران کآفت گرما بینند. خاقانی. رجوع به راوند شود
راوند و آن اقسامی دارد: ریوند چینی و ریوند فارسی و ریوند سوریانی وریوند زنگی. (ناظم الاطباء) (از یادداشت مؤلف). دارویی است معروف که اسهال آورد. (برهان) (غیاث اللغات). گیاهی از تیره ترشکها (هفت بندها) که در حدود 20 گونه از آن شناخته شده و همه متعلق به نواحی معتدله، خصوصاً آسیای مرکزی و غربی هستند. گیاهی است پایا و دارای ساقۀ خزندۀ زیرزمینی و گلهای نر و ماده که در انتهای ساقه مجتمع شوند از ساقۀ خزندۀ آن که به نام ریشه ریوند موسوم است و همچنین برگهای آن استفادۀ طبی کنند. گونۀ خوراکی این گیاه به نام ’ریواس’موسوم است. راوند. (فرهنگ فارسی معین) : حرارتهای جهلی را حکیمان ز علم و پند گفتستند ریوند. ناصرخسرو. دارد دل اعدای تو سوزی که ندارد آن سوز به کافور و به ریوند شکسته. سوزنی. قرصۀ شمس شود قرصۀ ریوند ز لطف بهر تفته جگران کآفت گرما بینند. خاقانی. رجوع به راوند شود
گیاهی از تیره ترشکها (هفت بند ها) که در حدود 20 گونه از آن شناخته شده و همه متعلق بنواحی معتدله خصوصا آسیای مرکزی و غربی هستند. گیاهی است پایا و دارای ساقه ای خزنده زیر زمینی و گلهای نر و ماده که در انتهای ساقه مجتمع شوند. از ساقه خزنده آن که به نام ریشه ریوند مرسوم است و همچنین برگهای آن استفاده طبی کنند گونه خوراکی این گیاه بنام ریواس مرسوم است راوند
گیاهی از تیره ترشکها (هفت بند ها) که در حدود 20 گونه از آن شناخته شده و همه متعلق بنواحی معتدله خصوصا آسیای مرکزی و غربی هستند. گیاهی است پایا و دارای ساقه ای خزنده زیر زمینی و گلهای نر و ماده که در انتهای ساقه مجتمع شوند. از ساقه خزنده آن که به نام ریشه ریوند مرسوم است و همچنین برگهای آن استفاده طبی کنند گونه خوراکی این گیاه بنام ریواس مرسوم است راوند