- رگزن
- آنکه شغلش زدن رگ است فصاد
معنی رگزن - جستجوی لغت در جدول جو
- رگزن ((رَ زَ))
- رگ زننده، آن که شغلش زدن رگ است، فصاد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
هر سوراخ و شکاف و منفذی که در وسط دیوار باشد، سوراخی که شعاع آفتاب از راه آن بدرون آید
غارتگر، دزد راه و غارتگر
نوعی از تیر کوچک که پیکان آن به غایت باریک و تیز است
کسی که پیشه اش رگ زدن است، کسی که دیگری را رگ می زند و از بدن او خون کم می کند، فصاد، رگ شناس، برای مثال درشتی و نرمی به هم در به است / چو رگ زن که جراح و مرهم نه است (سعدی۱ - ۴۵)
سوراخ، شکاف، منفذ، دریچه، پنجرۀ کوچک
دزدی که سر راه می گیرد و اموال مردم را می برد، دزد
تاج مرصع که در قدیم روی تخت بالای سر پادشاهان می آویخته اند، تاج، طرز قرار گرفتن گل ها بر روی شاخه ها مانند گل گاوزبان
تاج و نیم تاجی که از دیبا می بافتند بزر و گوهر مغرق کرده و آنرا بر بالای سر شاه می آویختند: آنکه اهل درزن باشد نه سزای گرزن باشد، گل آذینی است محدود که ساقه گل دهنده (پایه گل) آن بپایه گل فرعی بعدی منتهی میشود. این پایه های گل دار از طرفی رشد و نمو انتهایی ساقه را محدود میسازند و از طرفی در تولید انشعابات فرعی آن موثرند. اگر انشعابات پایه ماقبل انجام شود گرزن را یکسویه و اگر از دو جانب باشد آنرا دو سویه گویند. گاهی انشعابات گلهای بعدی بتناوب از طرفین پایه های ماقبل انجام میشود و در این صورت گرزن را مارپیچی نامند
پشته آبگیر، سبک سنگین کردن، رخت افکندن
ابزار آهنی دم تیز که با آن چرم را می برند یا پشت چرم و تیماج را با آن می تراشند، شفره، نشگرده، نشکرده، گهزن
پرزیان، پرضرر
کسی یا چیزی که بسیار آسیب و گزند برساند، پرآسیب، پرزیان، برای مثال گر آری به کف دشمن پرگزند / مکش درزمان بازدارش به بند (اسدی - ۲۴۳)