باعث و سبب، (آنندراج) (انجمن آرا (از برهان)، سبب، (از فرهنگ جهانگیری)، بهر، برای ، (یادداشت مؤلف)، چنان بود که گویی به سبب آن، (فرهنگ اوبهی) : به چشم اندرم دیدن از رون تست به جسم اندرم جنبش از بون تست، عنصری (از اسدی)
باعث و سبب، (آنندراج) (انجمن آرا (از برهان)، سبب، (از فرهنگ جهانگیری)، بهرِ، برای ِ، (یادداشت مؤلف)، چنان بود که گویی به سبب آن، (فرهنگ اوبهی) : به چشم اندرم دیدن از رون تست به جسم اندرم جنبش از بون تست، عنصری (از اسدی)
نام قصبه ای است از هند که زادگاه ابوالفرج رونی است، (فرهنگ جهانگیری) (از برهان)، این قول خطاست و او از اهل رونه است که از قرای نیشابور است، رجوع به مادۀ رونه شود
نام قصبه ای است از هند که زادگاه ابوالفرج رونی است، (فرهنگ جهانگیری) (از برهان)، این قول خطاست و او از اهل رونه است که از قرای نیشابور است، رجوع به مادۀ رونه شود
در آیین زردشتی نان کوچکی که برای بعضی مراسم مذهبی می پزند و جلو موبد می گذارند و موبد با خواندن کلماتی از اوستا و دعای مخصوصی نان را متبرک کرده و سپس میان حاضران قسمت می کنند، دعایی که در این مراسم به وسیلۀ موبد خوانده می شود
در آیین زردشتی نان کوچکی که برای بعضی مراسم مذهبی می پزند و جلو موبد می گذارند و موبد با خواندن کلماتی از اوستا و دعای مخصوصی نان را متبرک کرده و سپس میان حاضران قسمت می کنند، دعایی که در این مراسم به وسیلۀ موبد خوانده می شود
مقابل بیرون، میان چیزی یا جایی، دل، برای مثال تا توانی درون کس مخراش / کاندراین راه خارها باشد (سعدی - ۸۳)، کنایه از ضمیر، باطن، برای مثال درون ها تیره شد باشد که از غیب / چراغی برکند خلوت نشینی (حافظ - ۹۴۶)
مقابلِ بیرون، میان چیزی یا جایی، دل، برای مِثال تا توانی درون کس مخراش / کاندراین راه خارها باشد (سعدی - ۸۳)، کنایه از ضمیر، باطن، برای مِثال درون ها تیره شد باشد که از غیب / چراغی برکند خلوت نشینی (حافظ - ۹۴۶)