معنی رون رون رَوَن آزمایش، امتحان، تجربه، برای مثال کرد باید مر مرا و او را رون / شیر تا تیمار دارد خویشتن (رودکی - ۵۳۷) آزمایش، امتحان، تجربه، برای مِثال کرد باید مر مرا و او را رون / شیر تا تیمار دارد خویشتن (رودکی - ۵۳۷) تصویر رون فرهنگ فارسی عمید