فرود آوردن چیزی با شدت مثلاً تخم مرغ را به دیوار کوبید، میخ یا چیز دیگر را با چکش زدن که در چیزی فرو رود، به شدت برخورد کردن با چیزی مثلاً ماشین را به دیوار کوبید، به صدا درآوردن کوبۀ در مثلاً در را کوبیدند، کنایه از خراب و ویران کردن ساختمان کنایه از به شدت مخالفت یا انتقاد کردن
فرود آوردن چیزی با شدت مثلاً تخم مرغ را به دیوار کوبید، میخ یا چیز دیگر را با چکش زدن که در چیزی فرو رود، به شدت برخورد کردن با چیزی مثلاً ماشین را به دیوار کوبید، به صدا درآوردن کوبۀ در مثلاً در را کوبیدند، کنایه از خراب و ویران کردن ساختمان کنایه از به شدت مخالفت یا انتقاد کردن
سبز شدن و برآمدن گیاه از زمین، رستن، نمو کردن، رشد کردن بعضی از اجزای بدن مثلاً روییدن مو، کنایه از بیرون آمدن چیزی از چیز دیگر مثلاً از گردنش سری دیگر رویید، کنایه از به وجود آمدن، ایجاد شدن، رویاندن، پروردن
سبز شدن و برآمدن گیاه از زمین، رستن، نمو کردن، رشد کردن بعضی از اجزای بدن مثلاً روییدن مو، کنایه از بیرون آمدن چیزی از چیز دیگر مثلاً از گردنش سری دیگر رویید، کنایه از به وجود آمدن، ایجاد شدن، رویاندن، پروردن