معنی روبیدن - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با روبیدن
روبیدن
- روبیدن
- رُفتَن، جاروب کردن و پاک کردن جایی از گرد و خاک، پاک کردن، روفتَن
فرهنگ فارسی عمید
روبیدن
- روبیدن
- جاروب دادن. (آنندراج). جاروب کردن و از گرد و غبار پاک ساختن. روفتن. (ناظم الاطباء). رُفتن. و رجوع به روفتن شود
لغت نامه دهخدا
رمبیدن
- رمبیدن
- خراب شدن و فروریختن، خراب شدن دیوار، فروریختن سقف
فرهنگ فارسی عمید