جدول جو
جدول جو

معنی رهاق - جستجوی لغت در جدول جو

رهاق(رُ)
مقدار. یقال: القوم رهاق ماءه، ای زهاء ماءه، یعنی آنان نزدیک صداند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، ابتدای بلوغ. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
رهاق(رِ)
رهاق. مقدار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد). رجوع به رهاق شود
لغت نامه دهخدا
رهاق(تَ)
مراهقه. (از ناظم الاطباء). رجوع به مراهقه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رزاق
تصویر رزاق
(پسرانه)
روزی دهنده، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رهان
تصویر رهان
(پسرانه)
نام یکی از سرداران پارسی در جنگهای باختر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رهام
تصویر رهام
(پسرانه)
نام پسر گودرز، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر گودرز پهلوان ایرانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رهاو
تصویر رهاو
رهاوی، گوشه ای در دستگاه های سه گاه، شور و نوا، رهاب، راهوی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رهاط
تصویر رهاط
متاع، کالا، رخت خانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارهاق
تصویر ارهاق
دستور دادن به کسی بیش از طاقت وی، تکلیف به کار مشکل، تحمیل بیش از طاقت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رواق
تصویر رواق
پیش خانه، پیشگاه خانه، سقف پیش خانه، سایه بان، راهرو و مدخل سقف دار در داخل عمارت
ایوان، بالاخانه که جلو آن باز باشد و در پیش آن ستون هایی برای نگاهداشتن سقف آن بر پا کرده باشند، صفّه، ستاوند، ستافند، ستاویز، ستاوین، خیری
رواق چرخ (زبرجد، فلک، کبود، نیلگون): کنایه از آسمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رقاق
تصویر رقاق
رقیق، نازک، نان نازک مثل نان لواش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رهان
تصویر رهان
گرو بستن، شرط بستن، شرط بندی در اسب دوانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رهاب
تصویر رهاب
رهاوی، گوشه ای در دستگاه های سه گاه، شور و نوا، رهاو، راهوی
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
لاحق و نزدیک چیزی گردانیدن.
لغت نامه دهخدا
تصویری از رهاط
تصویر رهاط
متاع، کالا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لهاق
تصویر لهاق
سپید، گاو نر سپید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهاء
تصویر رهاء
فراخ گسترده، فراخ کس
فرهنگ لغت هوشیار
آوازیست که درآخر افشاری نواخته میشود نصیحت آمیز و حالتش بر عکس افشاری است سوز و گراز و تاله و ندبه ندارد بلکه به پیر تجربه دیده ای شبیه است که می خواهد آب خنکی بر داغ دل مصیبت دیدگان بریزد و آنان را با نصایح دلپذیر امیدوار کند و در ضمن بگوید که آرزوی بشر تمام شدنی نیست پس برای این که آسوده زیست کنیم باید دامان آرزو را فرا کشیم تا ادامه حیات که گاه با رنج و ناکامی و زمانی با شادی و کامرانی توام است سهل و آسان باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهاص
تصویر رهاص
والا دگر چینه کش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهیق
تصویر رهیق
شراب، باده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهاو
تصویر رهاو
نغمه و آهنگسیت از موسیقی قدیم
فرهنگ لغت هوشیار
پیشگاه خانه پیشخانه، ایوانی که در مرتبه دوم ساخته شود، سایبان، پرده ای که جلوی خانه آویزند جمع اروقه رواقات. یا رواق بی ستون آسمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رواق
تصویر رواق
سقف مقدم خانه، پیشخانه، ایوان، سایبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رفاق
تصویر رفاق
جمع رفیق، همراهان همرایان دمسازان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقاق
تصویر رقاق
نازک، رقیق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رماق
تصویر رماق
روزی تنگ بخور و نمیر، دورویی، نگریستن با کینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رزاق
تصویر رزاق
پیدا کننده روزی و دهنده آن، روزی بخش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رحاق
تصویر رحاق
می ناب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهاق
تصویر دهاق
پر و مالامال، پیاپی
فرهنگ لغت هوشیار
دشوارکردن، دیرنمازی، هناییدن (هناییدن تاثیرکردن)، ستم کردن، به گناه انگیختن حق و نزدیک چیزی گردانیدن اندر رسانیدن، بر نافرمانی بر انگیختن، نافرمانی کردن، تکلیف کردن تکلیف دادن کسی را زاید از طاقت وی دشوار کردن بر دشواری داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارهاق
تصویر ارهاق
((اِ))
کسی را بیش از طاقت وی تکلیف کردن، نافرمانی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دهاق
تصویر دهاق
((دِ))
پر، لبریز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رقاق
تصویر رقاق
((رُ))
نازک، نان لواش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رفاق
تصویر رفاق
((رِ))
جمع رفقه. یاران، همراهان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رواق
تصویر رواق
((رِ))
ایوان، پیشگاه خانه، سایبان
فرهنگ فارسی معین