جدول جو
جدول جو

معنی ارهاق

ارهاق((اِ))
کسی را بیش از طاقت وی تکلیف کردن، نافرمانی کردن
تصویری از ارهاق
تصویر ارهاق
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با ارهاق

ارهاق

ارهاق
دشوارکردن، دیرنمازی، هناییدن (هناییدن تاثیرکردن)، ستم کردن، به گناه انگیختن حق و نزدیک چیزی گردانیدن اندر رسانیدن، بر نافرمانی بر انگیختن، نافرمانی کردن، تکلیف کردن تکلیف دادن کسی را زاید از طاقت وی دشوار کردن بر دشواری داشتن
فرهنگ لغت هوشیار

ارهاق

ارهاق
دستور دادن به کسی بیش از طاقت وی، تکلیف به کار مشکل، تحمیل بیش از طاقت
ارهاق
فرهنگ فارسی عمید

ارشاق

ارشاق
تیزنگریستن، تیرانداختن، گردن دراز کردن، آشکارساختن
ارشاق
فرهنگ لغت هوشیار

ارفاق

ارفاق
نرمی کردن، مدارا کردن، سود رسانیدن بکسی، با مهربانی رفتار کردن
ارفاق
فرهنگ لغت هوشیار