جدول جو
جدول جو

معنی رهام

رهام(پسرانه)
نام پسر گودرز، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر گودرز پهلوان ایرانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
تصویری از رهام
تصویر رهام
فرهنگ نامهای ایرانی

واژه‌های مرتبط با رهام

رهام

رهام
جَمعِ واژۀ رَهمَه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به رهمه شود
لغت نامه دهخدا

رهام

رهام
پسر گودرز که در جنگ دوازده رخ بارمان را کشت. (برهان) (فرهنگ جهانگیری). نام پسر گودرز و بعد از کیخسرو به ملازمت لهراسب، شاهنشاه ایران معزز بوده و از جانب او به حکومت ری و اسپهان و فارس تا حدود شوشتر و اهواز ممتاز شد و حکمرانی همدان را به داریوش فارسی داده و او را بر سر پادشاهان کلدانیون که در بابل تا ارمن و عمان حکمران بودند، فرستاد. وی بلشازار حاکم را کشت و آن ولایت را مسخر کرد و به حکم شاه سلطنت بابل تا بیت المقدس به وی مفوض شد. چون لهراسب به سعی دانیال علیه السلام دین موسوی داشت و رعایت بنی اسرائیل می نمود از نو بیت المقدس و مسجد اقصی را آباد کرد و خرابیهای بخت النصر را تعمیر نمود. رهام از شجاعان گیتی بود و در زمان کیخسرو جنگهای مردانه نمود. (از انجمن آرا) (از آنندراج) :
به پنجم چو رهام گودرز بود
که با بارمان او نبرد آزمود.
فردوسی.
چنین گفت رستم به رهام شیر
که ترسم که رخشم شد از کارسیر.
فردوسی.
چو بهرام و رهام گردن فراز
چو شیدوش شیراوژن رزم ساز.
فردوسی.
گه سخاوت معن است و حاتم و افشین
گه شجاعت رهام و رستم و بیژن.
سوزنی.
رجوع به شاهنامۀ فردوسی و مجمل التواریخ و القصص ص 50 و91 و 92 و 315 و 436 و ایران در زمان ساسانیان ص 85 شود
لغت نامه دهخدا

رهام

رهام
عدد بسیار، مرغی که شکار نکند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

رهام

رهام
گوسپند لاغر. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پرهام

پرهام
برگردان فارسی اسم ابراهیم، از اشخاص بسیار ثروتمند در زمان بهرام گور، برهان قاطع براهیم ابراهیم را معرب آن دانسته است
پرهام
فرهنگ نامهای ایرانی