- رندش
- عمل رندیدن، ریزه هایی که از تراشیدن چوب مس برنج و مانند اینها بریزد
معنی رندش - جستجوی لغت در جدول جو
- رندش
- ریزه و تراشۀ چیزی، ریزه و تراشه که هنگام تراشیدن چوب یا چیز دیگر فرومی ریزد
![تصویری از رندش](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/0/5/2/amd-0005294.jpg)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
![تصویری از دندش](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/1/4/6/amd-0014682.jpg)
غرغر، سخن گفتن زیر لب، سخن گفتن زیر لب از روی خشم و دلتنگی، با خود حرف زدن از سر قهر و غضب، غر و لند کردن، ژکیدن، رکیدن، زکیدن، لند لند کردن، لندیدن، غر غر کردن، دندیدن
![تصویری از پندش](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/2/9/2/amd-0029203.jpg)
غنده، هر چیز پیچیده و گلوله شده، پنبۀ زده شده که آن را برای رشتن گلوله کرده باشند، پنبۀ گلوله شده، بندک، بنجک، پنجک، غندش، کندش، بندش، کلن، غند، گل غنده
![تصویری از بندش](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/2/9/1/amd-0029170.jpg)
غنده، هر چیز پیچیده و گلوله شده، پنبۀ زده شده که آن را برای رشتن گلوله کرده باشند، پنبۀ گلوله شده، بندک، بنجک، پنجک، غندش، کندش، پندش، کلن، غند، گل غنده
![تصویری از غندش](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/2/9/5/amd-0029564.jpg)
غنده، هر چیز پیچیده و گلوله شده، پنبۀ زده شده که آن را برای رشتن گلوله کرده باشند، پنبۀ گلوله شده، بندک، بنجک، پنجک، کندش، بندش، پندش، کلن، غند، گل غنده
![تصویری از کندش](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/2/9/6/amd-0029637.jpg)
غنده، هر چیز پیچیده و گلوله شده، پنبۀ زده شده که آن را برای رشتن گلوله کرده باشند، پنبۀ گلوله شده، بندک، بنجک، پنجک، غندش، بندش، پندش، کلن، غند، گل غنده
گلوله پنبه برزده که به جهت رشتن مهیا کرده باشند: سبیخه کندش، چوبی که حلاجان پنبه برزده را برآن پیچند تا گلوله شود. گیاهی است از تیره سوسنیها و از دسته سور نجانها که آنرا خربق سفید نیز گویند. برگها یش متناوب و بیضوی و بسیار بزرگ بار گبرگهای متعددست. گلها یش سفید مایل بزرد و گل آذینش خوشه ایست که در انتهای میوه اش مرکب از سه کپسول پیوسته بهم از قاعده است و در بالا از یکدیگر مجزا میشوند خربق سفید خربق ابیض پلخم کندس. یا جوهر کندش. آلکالو ئیدی است بنام وراترین که در کندش موجود است. توضیح در برخی ماخذ کندش را مرادف با چوبک اشنان نیز ذکر کرده اند
![تصویری از پندش](https://jadvaljoo.ir/WordCard/mon/0/0/0/7/7/mon-0007721.jpg)
![تصویری از رنده](https://jadvaljoo.ir/WordCard/mon/0/0/1/6/3/mon-0016394.jpg)
![تصویری از کندش](https://jadvaljoo.ir/WordCard/mon/0/0/2/6/4/mon-0026478.jpg)
![تصویری از رنده](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/4/1/3/amd-0041323.jpg)
در نجاری، وسیله ای که با آن چوب و تخته را تراشیده و صاف و هموار می کنند، وسیله ای با سوراخ های لبه دار تیز از جنس فلز یا پلاستیک که برای ریزریز کردن برخی موادغذایی از آن استفاده می شود، آنچه به وسیلۀ رنده ریز شده باشد
![تصویری از رند](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/3/1/0/amd-0031052.jpg)
آنچه هنگام تراشیدن و رنده کردن چیزی فرو می ریزد، ریزه و تراشه که هنگام رنده کردن چوب جدا می شود، تراشه
رنده کننده، تراشنده، خراشنده، پسوند متصل به واژه به معنای رندنده مثلاً آسمان رند، جگر رند، استخوان رند
درختی کوچک با برگ های بیضی و خوش بو و گل های سفید کوچک که معمولاً در اروپای جنوبی و آسیای غربی می روید، درخت عود، درخت غار، مورد، آس
رنده کننده، تراشنده، خراشنده، پسوند متصل به واژه به معنای رندنده مثلاً آسمان رند، جگر رند، استخوان رند
درختی کوچک با برگ های بیضی و خوش بو و گل های سفید کوچک که معمولاً در اروپای جنوبی و آسیای غربی می روید، درخت عود، درخت غار، مورد، آس
![تصویری از رند](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/3/8/8/amd-0038822.jpg)
زیرک، زرنگ، حیله گر
بی باک، بی قید، لاابالی، پست و فرومایه،
در تصوف آنکه در باطن پاک تر و پرهیزکارتر از صورت ظاهر باشد، کسی که تظاهر به عملی یا حالتی درخور ملامت کند و در باطن شایان ستایش باشد،برای مثال عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت / که گناه دگری بر تو نخواهند نوشت (حافظ - ۱۷۳) ، در خرقه چو آتش زدی ای عارف سالک / جهدی کن و سرحلقۀ رندان جهان باش (حافظ - ۵۵۰)
رند خاک بیز: کنایه از عارف و محققی که نکته ای از نکات عرفان را فرونمی گذارد، باریک بین
رند دهل دریده: کنایه از کسی که عملی انجام می دهد که باعث بدنامی و رسوایی وی می شود، رسوا، بی آبرو
بی باک، بی قید، لاابالی، پست و فرومایه،
در تصوف آنکه در باطن پاک تر و پرهیزکارتر از صورت ظاهر باشد، کسی که تظاهر به عملی یا حالتی درخور ملامت کند و در باطن شایان ستایش باشد،
رند خاک بیز: کنایه از عارف و محققی که نکته ای از نکات عرفان را فرونمی گذارد، باریک بین
رند دهل دریده: کنایه از کسی که عملی انجام می دهد که باعث بدنامی و رسوایی وی می شود، رسوا، بی آبرو