موهایی که اطراف اندام تناسلی مرد یا زن می روید، موی زهار، رمکان، رم، روم، رنب، رنبه، برای مثال شد جای جای ریخته از ننگ روی او / ریشی که ننگ دارد از او رومۀ زهار (سوزنی - ۴۱)
موهایی که اطراف اندام تناسلی مرد یا زن می روید، مویِ زِهار، رَمکان، رُم، روم، رُنب، رُنبِه، برای مِثال شد جای جای ریخته از ننگ روی او / ریشی که ننگ دارد از او رومۀ زهار (سوزنی - ۴۱)
دوزخ. (غیاث) (مهذب الاسماء) (دهار). دوزخ یا دروازۀ آن. (منتهی الارب). جهنم. دوزخ یا در آن، آتش قوی. (غیاث) (منتخب). آتش سخت سوزان. ج، حطم، شبان که ستور را بعنف راند و بر آنها رحم نکندو در حدیث است: شرالرعاء الحطمه، گله ای از شتران و گوسفندان. گله ای بزرگ از شتر و غنم، مرد بسیارخوار. (منتهی الارب). مردم بسیارخوار. (مهذب الاسماء). مرد پرخوار. مرد شکم خوار. شکم خواره. شکم پرست. شکم بنده. ج، حطم
دوزخ. (غیاث) (مهذب الاسماء) (دهار). دوزخ یا دروازۀ آن. (منتهی الارب). جهنم. دوزخ یا درِ آن، آتش قوی. (غیاث) (منتخب). آتش سخت سوزان. ج، حُطَم، شبان که ستور را بعنف راند و بر آنها رحم نکندو در حدیث است: شرالرعاء الحطمه، گله ای از شتران و گوسفندان. گله ای بزرگ از شتر و غنم، مرد بسیارخوار. (منتهی الارب). مردم بسیارخوار. (مهذب الاسماء). مرد پرخوار. مرد شکم خوار. شکم خواره. شکم پرست. شکم بنده. ج، حُطَم
زدن بر خرطوم کسی و کج گردانیدن خرطوم وی را. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (از تاج العروس) (از لسان العرب). منه: خرطم الخف و غیره، خرطوم قرار داد برای کفش و جز آن. (منتهی الارب)
زدن بر خرطوم کسی و کج گردانیدن خرطوم وی را. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (از تاج العروس) (از لسان العرب). منه: خرطم الخف و غیره، خرطوم قرار داد برای کفش و جز آن. (منتهی الارب)
پشتواره ای جامه پلونده بلغنده (بقچه) هدایت در فرهنگ ناصری می نویسد: (رزمه فارسی است در لغت عربی نیز آورده اند) بوقچه رخت بسته لباس، لنگه بار قماش و اثاثه پشتواره. یا روی رزمه اصطلاحی است که در مورد تفوق و رجحان کسی بر دیگری استعمال شود (نسائم الاسحار 183 ببعد)
پشتواره ای جامه پلونده بلغنده (بقچه) هدایت در فرهنگ ناصری می نویسد: (رزمه فارسی است در لغت عربی نیز آورده اند) بوقچه رخت بسته لباس، لنگه بار قماش و اثاثه پشتواره. یا روی رزمه اصطلاحی است که در مورد تفوق و رجحان کسی بر دیگری استعمال شود (نسائم الاسحار 183 ببعد)