رخمه رخمه مصدر به معنی رَخْم و رَخَم. (ناظم الاطباء). بیضه را زیر بال گرفتن مرغ. (منتهی الارب). رجوع به مترادفات کلمه شود، (از باب سمع) نرم کردن چیزی را. (ناظم الاطباء)مهربانی نمودن بر کسی و محبت کردن: رَخَمَه رَخْمَهً. (منتهی الارب). رجوع به رخم شود لغت نامه دهخدا
پخمه پخمه شخص کودن و نفهمبی عرضه ساده ابله پیه چلمن غبی: (این مردهای بی نور و پخمه برای زندگانی حاجی های بازار بزارهالله مناسب ترند) (دشتی) فرهنگ لغت هوشیار