طلا، زر، ویژگی زر خالصی که برای زراندود کردن فلزات دیگر کاربرد داشت، برای مثال وجود مردم دانا مثال زرّ طلی ست / که هر کجا که رود قدروقیمتش دانند (سعدی - ۱۲۰)، ضماد، مرهم، اندودن قطران، روغن یا دارو بر بدن
طلا، زر، ویژگی زر خالصی که برای زراندود کردن فلزات دیگر کاربرد داشت، برای مِثال وجود مردم دانا مثال زرّ طلی ست / که هر کجا که رود قدروقیمتش دانند (سعدی - ۱۲۰)، ضماد، مرهم، اندودن قطران، روغن یا دارو بر بدن
واحد وزن مایعات برابر ۱۲ اوقیه یا ۸۴ مثقال. این وزن در جاهای مختلف تفاوت داشته، وزنی که در ایران یک رطل گفته میشده معادل صدمثقال بوده (هر مثقال ۲۴ نخود)، پیمانه، پیالۀ شراب رطل گران: پیمانۀ بزرگ شراب
واحد وزن مایعات برابر ۱۲ اوقیه یا ۸۴ مثقال. این وزن در جاهای مختلف تفاوت داشته، وزنی که در ایران یک رطل گفته میشده معادل صدمثقال بوده (هر مثقال ۲۴ نخود)، پیمانه، پیالۀ شراب رطل گران: پیمانۀ بزرگ شراب
قطران مالیدن شتر را. (منتهی الارب). اندودن. (دهار) (تاج المصادر) : و ماءالشعیر بیست وچهار گونه بیماری معروف را سود دارد و از آن... طلی خایه وطلی سر و طلی سینه و طلی پهلو و طلی جگر و طلی شکستگی و طلی ضلع و طلی سوختگی و طلی نقرس... را. (نوروزنامه). فیقلعونه (یقلعون الانیون) و یطلونه علی ازجّه النشاب. (ابن البیطار)، بازداشتن، پای بچۀ چهارپایان بستن. (دهار). گویند:طلیت الطلاء، اذا ربطته و جسته، چرکین شدن دندان. (منتهی الارب). زرد شدن دندان. (زوزنی)
قطران مالیدن شتر را. (منتهی الارب). اندودن. (دهار) (تاج المصادر) : و ماءالشعیر بیست وچهار گونه بیماری معروف را سود دارد و از آن... طلی خایه وطلی سر و طلی سینه و طلی پهلو و طلی جگر و طلی شکستگی و طلی ضلع و طلی سوختگی و طلی نقرس... را. (نوروزنامه). فیقلعونه (یقلعون الانیون) و یطلونه علی ازجّه النشاب. (ابن البیطار)، بازداشتن، پای بچۀ چهارپایان بستن. (دهار). گویند:طلیت الطلاء، اذا ربطته و جسته، چرکین شدن دندان. (منتهی الارب). زرد شدن دندان. (زوزنی)
لذت. (منتهی الارب) (منتخب اللغات) ، طلا. زر (در اصطلاح فارسی). رجوع به طلا شود: و بر او صفت کین افراسیاب ازاول تا به آخر به طلی نقش کرده. (تاریخ طبرستان). وجود مردم دانا مثال زرّ طلیست که هر کجا که رود قدر وقیمتش دانند. سعدی (گلستان). ، طلاء. اندودنی. مالیدنی. رجوع به طلاء شود: در زنخدان سمن، سیمین چاهی کندند بر سر نرگس مخمور طلی پیوندند. منوچهری (دیوان ص 286). و طلیهاء خنک و تر بر سینه می باید نهاد چون لعاب اسیغون و آب برگ خرفه... (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لذت. (منتهی الارب) (منتخب اللغات) ، طلا. زر (در اصطلاح فارسی). رجوع به طلا شود: و بر او صفت کین افراسیاب ازاول تا به آخر به طلی نقش کرده. (تاریخ طبرستان). وجود مردم دانا مثال زرّ طلیست که هر کجا که رود قدر وقیمتش دانند. سعدی (گلستان). ، طلاء. اندودنی. مالیدنی. رجوع به طلاء شود: در زنخدان سَمَن، سیمین چاهی کندند بر سر نرگس مخمور طلی پیوندند. منوچهری (دیوان ص 286). و طلیهاء خنک و تر بر سینه می باید نهاد چون لعاب اسیغون و آب برگ خرفه... (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
نسبت است به رمله که محله ای است از سرخس، نسبت است به رمله از شهرهای فلسطین. (از انساب سمعانی) ریگی. از ریگ. مانند ریگ، قسمی از رسوب بول. (یادداشت مؤلف)
نسبت است به رمله که محله ای است از سرخس، نسبت است به رمله از شهرهای فلسطین. (از انساب سمعانی) ریگی. از ریگ. مانند ریگ، قسمی از رسوب بول. (یادداشت مؤلف)
احمد بن سلام رطبی. یکی از اکابر شافعیه است و نبیرۀ او قاضی ابواسحاق ابراهیم بن عبدالله بن احمد و برادرزاده اش احمد بن عبدالله رطبی روایت کرده از ابوالقاسم بن بسری. (منتهی الارب) احمد بن عبدالرحمان بن عیسی هروی، معروف به رطبی. از نویسندگان قرن سیزدهم هجری قمری بود. او راست: منحه الاصحاب لمن اراد سلوک طریق الاصفیاء و الاحباب. (از معجم المطبوعات مصر ج 1)
احمد بن سلام رطبی. یکی از اکابر شافعیه است و نبیرۀ او قاضی ابواسحاق ابراهیم بن عبدالله بن احمد و برادرزاده اش احمد بن عبدالله رطبی روایت کرده از ابوالقاسم بن بسری. (منتهی الارب) احمد بن عبدالرحمان بن عیسی هروی، معروف به رطبی. از نویسندگان قرن سیزدهم هجری قمری بود. او راست: منحه الاصحاب لمن اراد سلوک طریق الاصفیاء و الاحباب. (از معجم المطبوعات مصر ج 1)
نوعی مسابقه اتومبیل رانی با مساحت طولانی که در جاده ها و با قوانین مشخص از نظر سرعت و زمان و مسیر مسابقه برگزار می شود، در ورزش هایی مانند بدمینتون و تنیس رد و بدل کردن متوالی توپ بین حریفان تا کسب امتیاز
نوعی مسابقه اتومبیل رانی با مساحت طولانی که در جاده ها و با قوانین مشخص از نظر سرعت و زمان و مسیر مسابقه برگزار می شود، در ورزش هایی مانند بدمینتون و تنیس رد و بدل کردن متوالی توپ بین حریفان تا کسب امتیاز