جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مطلی

مطلی

مطلی
سخت بیمار، بسیار بیمار، زندانی همیشگی: زندانی که امید رهایی اش نباشد ماله، لور کند تنگ (لور کند مسیل) روغن مالی شده، مذهب
فرهنگ لغت هوشیار

مطلی

مطلی
آنکه قطران میمالد، آنکه بیمارداری می کند، دشنام دهنده، سرودگوینده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

مطلی

مطلی
دائم المرض. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، اسیری که امید رهائیش نباشد. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بچۀ پای بسته. (منتهی الارب). رجوع به مادۀ بعد شود، درمی اندوده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مطلا شود. درهم مطلی. درم اندوده. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا

مطلی

مطلی
بچۀ گوسپند پای بسته. (ناظم الاطباء). و رجوع به معنی سوم مادۀ قبل شود
مَطلیَّه. قطران مالیده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا