معنی طلی طلی(طَ لا) کالبد. (منتهی الارب). شخص. (منتخب اللغات) ، قطران مالیده، مرد نیک بیمار. ج، اطلاء. (منتهی الارب). مرد سخت بیمار. (منتخب اللغات) ، خواهش نفس. گویند: قضا طلاه، ای هواه. (منتهی الارب) لغت نامه دهخدا