موهایی که اطراف اندام تناسلی مرد یا زن می روید، موی زهار، رمکان، رم، روم، رنب، رنبه، برای مثال شد جای جای ریخته از ننگ روی او / ریشی که ننگ دارد از او رومۀ زهار (سوزنی - ۴۱)
موهایی که اطراف اندام تناسلی مرد یا زن می روید، مویِ زِهار، رَمکان، رُم، روم، رُنب، رُنبِه، برای مِثال شد جای جای ریخته از ننگ روی او / ریشی که ننگ دارد از او رومۀ زهار (سوزنی - ۴۱)
گروه اندک. یک مشت. مشتی. گروهی. طائفه ای. فئه قلیله. جماعت قلیله: ان هؤلاء لشرذمه قلیلون. (قرآن 54/26). شرذمه ای که از آن مهلکه خلاص یافته بودند بدیشان پیوستند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 122) ، پاره ای از هر چیز. (منتهی الارب). پاره ای از به و مانند آن. ج، شراذم، شراذیم. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). پاره ای از میوه و غیره. (غیاث اللغات) (از ناظم الاطباء)
گروه اندک. یک مشت. مشتی. گروهی. طائفه ای. فئه قلیله. جماعت قلیله: اِن هؤلاء لشرذمه قلیلون. (قرآن 54/26). شرذمه ای که از آن مهلکه خلاص یافته بودند بدیشان پیوستند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 122) ، پاره ای از هر چیز. (منتهی الارب). پاره ای از به و مانند آن. ج، شَراذِم، شَراذیم. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). پاره ای از میوه و غیره. (غیاث اللغات) (از ناظم الاطباء)
پشتواره ای جامه پلونده بلغنده (بقچه) هدایت در فرهنگ ناصری می نویسد: (رزمه فارسی است در لغت عربی نیز آورده اند) بوقچه رخت بسته لباس، لنگه بار قماش و اثاثه پشتواره. یا روی رزمه اصطلاحی است که در مورد تفوق و رجحان کسی بر دیگری استعمال شود (نسائم الاسحار 183 ببعد)
پشتواره ای جامه پلونده بلغنده (بقچه) هدایت در فرهنگ ناصری می نویسد: (رزمه فارسی است در لغت عربی نیز آورده اند) بوقچه رخت بسته لباس، لنگه بار قماش و اثاثه پشتواره. یا روی رزمه اصطلاحی است که در مورد تفوق و رجحان کسی بر دیگری استعمال شود (نسائم الاسحار 183 ببعد)