معنی اذمه - فرهنگ فارسی معین
معنی اذمه
- اذمه((اَ ذِ مِّ))
- جمع ذمام و ججمع ذمه، حق و حقوق
تصویر اذمه
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با اذمه
اذمه
- اذمه
- جَمعِ واژۀ ذمام. جج ِ ذِمَّه. حقوق. حرمتها. آبروها. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
اذله
- اذله
- جمع ذلیل، نرم دلان، خواران خوارشدگان، جمع ذلیل ذلیل شدگان خوار شدگان خواران،جمع ذلول نرم شوندگان نرم دن
فرهنگ لغت هوشیار