گروه اندک. یک مشت. مشتی. گروهی. طائفه ای. فئه قلیله. جماعت قلیله: ان هؤلاء لشرذمه قلیلون. (قرآن 54/26). شرذمه ای که از آن مهلکه خلاص یافته بودند بدیشان پیوستند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 122) ، پاره ای از هر چیز. (منتهی الارب). پاره ای از به و مانند آن. ج، شراذم، شراذیم. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). پاره ای از میوه و غیره. (غیاث اللغات) (از ناظم الاطباء)