مصغر ربیس، بمعنی زیرک و هوشیار. - ابوالربیس، نام شخصی. (ناظم الاطباء). رجوع به ابوالربیس شود. - ام الربیس، مار بزرگ. (ناظم الاطباء) (آنندراج). کنیۀ افعی است و از هوشیاری به این کنیه خوانده شود. (از اقرب الموارد)
مصغر رَبیس، بمعنی زیرک و هوشیار. - ابوالربیس، نام شخصی. (ناظم الاطباء). رجوع به ابوالربیس شود. - ام الربیس، مار بزرگ. (ناظم الاطباء) (آنندراج). کنیۀ افعی است و از هوشیاری به این کنیه خوانده شود. (از اقرب الموارد)
دلیر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطبا). مرد شجاع. (از اقرب الموارد) ، مرد زیرک و باهوش و منکر و زشت. (از اقرب الموارد) ، قچقار آکنده گوشت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ربیز. گاو نر و قوچ آکنده گوشت. (از اقرب الموارد) ، کار سخت و مشتبه، مضروب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مضروب با دو دست. (از اقرب الموارد) ، کسی که بر شتران و مال او آفت رسیده است. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کسی که به مال یا دارایی دیگر او آفت رسیده باشد. (از اقرب الموارد) ، بسیار از شتران و جز آن، سختی. بلا. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). داهیه. (مهذب الاسماء) ، خوشۀ پر از دانه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
دلیر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطبا). مرد شجاع. (از اقرب الموارد) ، مرد زیرک و باهوش و منکر و زشت. (از اقرب الموارد) ، قچقار آکنده گوشت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ربیز. گاو نر و قوچ آکنده گوشت. (از اقرب الموارد) ، کار سخت و مشتبه، مضروب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مضروب با دو دست. (از اقرب الموارد) ، کسی که بر شتران و مال او آفت رسیده است. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کسی که به مال یا دارایی دیگر او آفت رسیده باشد. (از اقرب الموارد) ، بسیار از شتران و جز آن، سختی. بلا. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). داهیه. (مهذب الاسماء) ، خوشۀ پر از دانه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)