- ربوع
- جمع ربع، سرای ها
معنی ربوع - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تبدار، میانه بالا: مرد، چارشانه مرد گرفتار تب ربع، مرد میانه، ربع آنست که فاعلاتن راصلم کنندتا فاعل بماند آنگه مخبون گردانند فعل بماند و فعل چون از فاعلاتن خیزد آنرا مربوع خوانند و ربز چهار یک مال ستدن باشد، . . و چون فاعل چهار حرف بیش نیست و یک حرف از آن به خبن کم می کنند آنرا به چهار یک مال ستدن تعریف کردند
کلاکموش از جانوران
در علم عروض ویژگی پایه ای که در آن فاعلاتن به فعل تغییر یابد
نوعی موش صحرایی جونده خاکی رنگ با دم دراز، دست های کوتاه و پاهای بلند که با کمک پاهای عقبی خود می جهد، کلائو، کلاکموش، کلاوو، موش دوپا
چهار تائی
بهار، بهارگاه، فصلی از چهار فصل سال
منسوب به ربا
ربوه پشته بلندی، گروه ده هزار تنی پشته بلندی توده بلند
پولی که پیش از کار به مزدور دهند یا بابت قیمت چیزی بدیگری دهند پیش مزد بیعانه
خرمانک
درخت تناور، ده پرچپیره (جمعیت)، مشک بزرگ
ماندگاری
ناپسری، گله گاو پدرام، جمع رب، جبه ها شیره ها خداوند صاحب مالک، مخدوم، خدا پروردگار جمع ارباب
باز آمدن و برگشتن، توجه کردن، بچیزی دیگر نگریستن و توجه کردن
منحنی شدن از پیری، پشت خم دادن، خم شدن در نماز بطوری که دستها به سر زانو برسد
برگشتن گونه، پژمریدن، کاهیدن، لاغر شدن، بازی کردن
هفته
زمین بلند، پشته، تپه
بهار، نام دو ماه از ماه های قمری
بازگشتن، برگشتن، باز آمدن، بازگشت، در فقه بازگشت مرد به سوی زنی که طلاق داده، یعنی هنوز عده تمام نشده مجدداً علاقۀ زناشویی را برقرار کند بدون عقد نکاح جدید، در ادبیات در فن بدیع بازگشت به کلام سابق است به نقض و ابطال آن به منظور افادۀ نکتۀ خاص، برای مثال عاجزم در ثنای تو عاجز / آه اگر همچنین بمانم آه ی یک دلیری کنم قرینۀ شرک / نکنم لااله الاالله (انوری - ۴۲۵) ، در علم نجوم حرکت بعضی سیارات در جهت عکس توالی بروج
ربع ها، یک چهارم چیزی، جمع واژۀ ربع
خم شدن در نماز به طوری که کف دست ها به سر زانو برسد، خم شدن، سرفرود آوردن، پشت خم کردن برای تواضع
جمع طبع، خوی ها
پس ماندن از یاران، سر در گریبان کشیدن
بیرون آمدن آب ازچاه وچشمه
((رُ))
فرهنگ فارسی معین
خم شدن، پشت خم کردن در نماز به نحوی که پشت وی افقی و محاذی زمین و کف دست روی سر زانو قرار گیرد، فروتنی کردن