جدول جو
جدول جو

معنی مربوع

مربوع
در علم عروض ویژگی پایه ای که در آن فاعلاتن به فعل تغییر یابد
تصویری از مربوع
تصویر مربوع
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با مربوع

مربوع

مربوع
تبدار، میانه بالا: مرد، چارشانه مرد گرفتار تب ربع، مرد میانه، ربع آنست که فاعلاتن راصلم کنندتا فاعل بماند آنگه مخبون گردانند فعل بماند و فعل چون از فاعلاتن خیزد آنرا مربوع خوانند و ربز چهار یک مال ستدن باشد، . . و چون فاعل چهار حرف بیش نیست و یک حرف از آن به خبن کم می کنند آنرا به چهار یک مال ستدن تعریف کردند
فرهنگ لغت هوشیار

مربوع

مربوع
مرد میانه. (منتهی الارب). مرد نه دراز و نه کوتاه، ای دوبهر. (مهذب الاسماء). مربوع الخلق، مردی باشد دوبهری. (ابوالفتوح رازی) (یادداشت مؤلف). متوسطقامت که نه دراز باشد و نه کوتاه. ربعه. ربع. (از متن اللغه) ، مرد تب ربع رسیده. (منتهی الارب). مرد گرفتار تب ربع. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به مُربَع شود، شجر مربوع، درختی که باران بهاری بر آن باریده و سرسبز شده است. (از متن اللغه) ، (در اصطلاح عروض) فعل چون از فاعلاتن خیزد و ربع شود آن جزو را مربوع خوانند. (از المعجم). و نیز رجوع به ربع شود
لغت نامه دهخدا