تبدار، میانه بالا: مرد، چارشانه مرد گرفتار تب ربع، مرد میانه، ربع آنست که فاعلاتن راصلم کنندتا فاعل بماند آنگه مخبون گردانند فعل بماند و فعل چون از فاعلاتن خیزد آنرا مربوع خوانند و ربز چهار یک مال ستدن باشد، . . و چون فاعل چهار حرف بیش نیست و یک حرف از آن به خبن کم می کنند آنرا به چهار یک مال ستدن تعریف کردند
مرد میانه. (منتهی الارب). مرد نه دراز و نه کوتاه، ای دوبهر. (مهذب الاسماء). مربوع الخلق، مردی باشد دوبهری. (ابوالفتوح رازی) (یادداشت مؤلف). متوسطقامت که نه دراز باشد و نه کوتاه. ربعه. ربع. (از متن اللغه) ، مرد تب ربع رسیده. (منتهی الارب). مرد گرفتار تب ربع. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به مُربَع شود، شجر مربوع، درختی که باران بهاری بر آن باریده و سرسبز شده است. (از متن اللغه) ، (در اصطلاح عروض) فعل چون از فاعلاتن خیزد و ربع شود آن جزو را مربوع خوانند. (از المعجم). و نیز رجوع به ربع شود