- رب
- نامی از نامهای خداوند تبارک و تعالی
معنی رب - جستجوی لغت در جدول جو
- رب ((رُ))
- آب گوجه فرنگی، انار و غیره را گرفته می جوشانند و از آن ماده غلیظ و خوش رنگی به دست می آید که برای خوش رنگ و خوشمزه شدن انواع غذاها از آن استفاده می کنند
- رب ((رَ بّ))
- خداوند، مالک، ارباب
- رب
- پروردگار، خداوند
- رب
- آب انگور، آب انار، گوجه فرنگی یا میوۀ دیگر که آن را بجوشانند تا غلیظ شود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جاذبه، جذب
چهارک
پیوستگی، پیوند
گل گاو چشم از گیاهان
بهره آمیزه
بهره آسایی
نفع و سود که از تجارت حاصل میاید، منفعت، سودی که از قمار بدست می آید
جمع ربیبه، دایگان پرورندگان دختر زوجه شخص از شوهر سابق وی دختر زن دختراندر، دختر شوهر از زوجه دیگر دختر اندر، دایه پرستار کودک جمع ربائب (ربایب)
چیزی را با تردستی برداشته و چابکی در برده، دزدیده تاراج شده، مجذوب
ربودن
آنکه رباید
دزدی و سرقت، ربودن
عمل ربودن، عبور مواد غذایی و دوایی و سمی از سطوح مخاطی و جلدی بدن و گذشتن آنها از جدار شعریه خونی و لنفی و داخل شدن در خون که محیط درونی است جذب آشام
دختر زوجه شخص از شوهر سابق وی دختر زن دختراندر، دختر شوهر از زوجه دیگر دختر اندر، دایه پرستار کودک جمع ربائب (ربایب)
پشته، بلندی
ربانین، جمع ربانی، خداشناسان مردان با خدا
جمع ربانی. در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) ربانیون
جمع ربانی در حالت رفعی (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) ربانیین
مرد خدا شناس و عابد و عارف خدائی، یزدانی، ایزدی، منسوب برب
ناخدا، یعنی مهتر ملاحان
خودزر از ماهیان
کاستک از ماهیان
چهار شاخکی دروج (اسفنج) های سخت تنی که استخوان بندی آن ها از شاخک ها و خارهای چهار شاخه ای فراهم آمده
چار بندی سوسک هایی که چهار بند دارند