جدول جو
جدول جو

معنی رادکار - جستجوی لغت در جدول جو

رادکار
بخشنده، کریم، جوانمرد
تصویری از رادکار
تصویر رادکار
فرهنگ فارسی عمید
رادکار
بخشنده، رجوع به راد شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رامیار
تصویر رامیار
(پسرانه)
چوپان و گوسفند چران، رمه یار چوپان، شبان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از باسکار
تصویر باسکار
(دخترانه)
قدرتمند، توانمند در بحث و استدلال (نگارش کردی: باسکار)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رادمان
تصویر رادمان
(پسرانه)
دارمان، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رادمهر
تصویر رادمهر
(پسرانه)
بخشنده خورشید، مرکب از راد (بخشنده) + مهر (خورشید)، نام یکی از سرداران داریوش سوم پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دادیار
تصویر دادیار
(پسرانه)
حامی قانون، مجری عدالت (نگارش کردی: دادیار)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رادار
تصویر رادار
دستگاهی که با استفاده از امواج تشعشعی محل، ارتفاع و فاصلۀ جسمی را در زمین یا آسمان تعیین می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رادکاری
تصویر رادکاری
بخشندگی، جوانمردی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دادکار
تصویر دادکار
آنکه کارش اجرای عدالت است، عدالت پیشه
فرهنگ فارسی عمید
کلمه مرکب از حروف اول کلمات انگلیسی: رادیو دتکشن اند رنجینگ (بمعنی تجسس کردن و میزان کردن با رادیو)، پس کلمه رادار اسمی است مرکب از حروف آغاز سه کلمه فوق و از این نوع است کلمه ’لوران’، یعنی دریانوردی دور، و ’شوران’ یعنی دریانوردی نزدیک، و آن دستگاهی است که بکمک امواج تشعشعی وضع و فاصله اشیاء را معین میکند، برای فهم مختصات رادار باید مختصات امواج تشعشعی را شناخت، تشعشع یکی از راههای انتقال حرارت از جایی بجای دیگر است، همچنانکه هر رنگ از امواج نوری که طول معین دارد بدست می آید، میدانیم امواج رادیویی و تلویزیون بی کمک سیم در فضا پخش میشود، پس اصولا رادار دستگاهی است که بوسیلۀ آن مسافت، ارتفاع و جهت هدف (طیارات در فضا و کشتی ها در دریا و غیره) را بدون آنکه در منطقۀ دید باشند تعیین مینماید،
اصول آن از نظر تئوری: اغلب در نقاط کوهستانی بخصوص مشاهده شده که اصوات منعکس میشوند، و مجدداً بگوش میرسند، یعنی طنین ایجاد میکنند، این عمل عبارت از آن است که صوت در هوا ارتعاشی تولید میکند که این ارتعاشات با سرعتی بطرف حاجبی که در اطراف قرار دارد روانه میشوند و پس از برخورد با حاجب منعکس میشود صوت اولیه را مجدداً بگوش میرسانند، بدیهی است صوت اخیر بمراتب ضعیف تر از صوت اول است، اگر فرض کنیم شخصی در نقطه ای قرار دارد که در اطراف آن چندین حاجب مساعد طنین بفواصل محتلف قرار دارد هرگاه شخص محکم دست بزند صدای دست زدن طنین های مختلف تولید مینماید که نامرتب، گوش میرسند بطوری که نمیشود تشخیص داد از چه حاجبی چه طنینی بگوش رسیده است ولی اگر شخص بعوض دست زدن ممتد یک دست بزند بفواصل معینی طنین های مختلف بگوش میرسد، بطوریکه اگر فرض کنیم در هر ده ثانیه مثلاً صوت دو کیلومتر راه می پیماید میتوانیم درست بفهمیم طنین هاهر یک از کدام حاجب تولید شده و اگر حاجب یکی باشد میتوانیم فاصله حاجب را تا شخص معین کنیم، پس آنچه لازم است در مرحلۀ اول آن است که به اندازۀ کافی پس از یک دست زدن وقت داشته باشیم تا طنین را بشنویم سپس دست دوم را بزنیم و در مرحله دوم آنکه دست زدن به اندازه کافی محکم باشد که طنین بطور واضح بگوش برسد و اگر احیاناً اصوات مختلف ضعیف دیگری در آن نواحی وجود داشته باشند با طنین صوت اصلی محو شده و تغییر شکلی بصوت ندهد، برای آنکه همین استفاده را بتوانیم از امواج هرتزی بکنیم اول شرطش آنست که این امواج پس از برخورد با موانع منعکس شوند، و خوشبختانه این خاصیت در آنها هست از نظر مقایسه نقطۀ مقابل دست زدن درباره صوت ایجاد قطعات مجزای موج است که به فرانسه آن را پولس و به فارسی ضربان میگویند، بطور کلی دستگاههای رادار دستگاه فرستندۀ ضربانهای قوی و کوتاه میباشند و اما قوی یعنی بقدرت چندین صد کیلو وات و کوتاه یعنی بمدت یک چند ملیونیم ثانیه، طول موجی که در ابتدا مورد استعمال دستگاههای رادار بود عبارت از 10 تا 13 متر بود، و مدت آن بین 10 و 15 میکروسکند که یک میکروسکند عبارت از یک ملیونیم ثانیه میباشد11000000 و در هر ثانیه 25 تپش (ضربه) فرستاده میشد ومدت هر ضربان ده میکروسکند یا ده ملیونیم ثانیه بود، نیرویی که برای ارسال این ضربان مصرف میشد در اوایل 200 کیلووات بود و در اواخر به 800 کیلو وات رسید چون یک ثانیه عبارت از یک ملیونیم میکروسکند است پس در هر100000025 = 40000 میکروسکند یک ضربان فرستاده میشد و چون مدت هر ضربان 10 میکروسکند است پس در تمام این مدت دستگاه فقط 10 میکروسکند کار میکند و مابقی مدت آزاد است و ساکت، پس از بحث فوق، رادار را این گونه تعریف می کنیم: رادار عبارت از آلتی است که بوسیله آن میتوان موقعیت شی ٔ را در فضا بوسیله امواج رادیو (الکترو مغناطیسی) معین نمود بدون اینکه از خود شی ٔ استمدادی شده باشد و نیز میدانیم پیدا کردن موقعیت شی ٔ بسته بدانستن جهت، ارتفاع و مساحت آن است، رجوع به اسرار موج رادار نوشتۀ مهندس منوچهر دولتشاهی ص 20، 22 شود، و در کتاب علم و زندگی راجع به رادار چنین آمده:
رادار بکمک امواج تشعشعی وضع و فاصله اشیاء را معین میکند، رادار مانند انعکاس صوت است با این تفاوت که بجای امواج صوتی امواج تشعشعی بکار میبردو بجای اینکه امواج منعکس بگوش انسان برسند بر روی صفحه ای دیده میشوند، وقتیکه ناخدای کشتی یا خلبان هواپیمایی بخواهد موقع و محل چیزی را با رادار مشخص کند امواج کوتاه تشعشعی بشکل ضربات نبض، یعنی بطور مقطع بخارج می فرستد، وقتیکه این امواج بچیزی برخورد میکند منعکس میشوند و بمحل صدور یعنی کشتی یا هواپیما بازمیگردند و در آنجا بوسیلۀ یک گیرندۀ رادیو گرفته میشوند و پرده ای را که مانند لولۀ تلویزیون از رنگی که خاصیت فلورسانی دارد پوشیده است روشن می کنند به این ترتیب هیکل آن چیز بر روی پرده دیده میشود،
لوران و شوران: لوران و شوران در حقیقت موارد خاص استعمال اصول رادار بشمار میروند وقتیکه همه اسبابهای دیگر کشتی یا هواپیمایی از کار بازمانند مثلاً وقتی ستارگانی که برای رهبری کشتی لازم هستند دیده نشوند وضع کشتی یا هواپیما را میتوان بوسیلۀ لوران در دریا یا هوا مشخص کرد، در استفاده از لوران رانندۀ هواپیما یا کشتی علائم رادیوئی را از دو دستگاه فرستنده که جایشان بر روی زمین مشخص است دریافت میکند، چون فواصل این دستگاهها از کشتی یا هواپیما متفاوت است در مدت زمانی که رادیو آن علامت ایستگاهها را ثبت میکند اختلافی است، ناخدا یا خلبان با استفاده از این اختلاف زمان، موقعیت کشتی و هواپیمای خود را با کمال دقت معین میکند، شوران را بوسیلۀ هواپیماها و کشتی ها برای تعیین بسیار دقیق موقعیت نقاط نزدیک بکار میبرند، در ایستگاه فرستندۀ رادیو ارتباط رادیویی مداوم با کشتی ها یا هواپیما برقرار میکند، ضربات نبض رادیوئی بوسیلۀ یک رشته دستگاههای گیرنده که در هواپیما است گرفته میشود، با چنین دستگاهی میتوان کشتی را در هوای مه آلود به بندرگاه رهبری کرد یا هواپیما را در هوای نامساعد برای نشستن در فرودگاه هدایت نمود، رادار و لوران و شوران موجب شده اند که کشتی و هواپیما دارای تأمین بیشتری شوند و زیادتر مورد اعتماد قرار گیرند، (ازکتاب علم و زندگی ترجمه احمد بیرشک، دکتر بهزاد، رضا قلی زاده، نوروزیان رهنما ص 572)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
دهی است از دهستان کوهپایۀ بخش مرکزی شهرستان گرگان که در 54هزارگزی جنوب باختری گرگان واقع است. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر و سکنۀ آن 200 تن است. آب آن از چشمه سار تأمین میشود و محصول آن غلات، حبوب و مقدار کمی برنج و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. زنان پارچه های نخی و کرباس میبافند راه آن نیز مالرو میباشد. در هنگام تابستان عده ای از آبادی گرگان بدین ده میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
که کار وی عدالت باشد، که عدالت پیشه دارد:
که پاکست آن داور دادکار
که مربندگان را کند شهریار،
شمسی (یوسف و زلیخا)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان دودانگه بخش ضیأآباد شهرستان قزوین، واقع در 12000 گزی ضیأآباد، کنار راه شوسۀ همدان، کوهستانی وسردسیر و آب آن از قنات و رود خانه ابهرچای است، سکنۀ آن 191 تن است، محصول آن غلات و کشمش و یونجه و شغل اهالی زراعت است، از آثار قدیم امامزاده ای دارد، راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
برجی مقبره مانند است که در نزدیک بندرگز واقع است، (از تاریخ صنایع ایران ص 235)
برجی مقبره مانند که درنزدیک قوچان واقع است، (تاریخ صنایع ایران ص 235)
لغت نامه دهخدا
(فُ یَ دَ / دِ)
اذّکار. اذدکار. یاد آوردن. بیاد آوردن. یاد کردن.
لغت نامه دهخدا
تیره ای از طایفۀ محمود صالح ایل چهار لنگ بختیاری، (جغرافیای سیاسی کیهان ج 1 ص 75)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بادسار
تصویر بادسار
متکبر معجب بانخوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رادیات
تصویر رادیات
رادیاتور فرانسوی سر برغ تابشگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رامیار
تصویر رامیار
گله بان، چوپان
فرهنگ لغت هوشیار
کلمه فرانسوی به معنای ریشه ای، اصلی، در اصطلاح ریاضی عبارتست از ریشه عددی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راستکار
تصویر راستکار
پرهیزکار، درستکار و مقدس و عادل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راکاره
تصویر راکاره
زن فاحشه و بدکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برانکار
تصویر برانکار
تخت روان
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی پرتو افکن تابا، شخانه خیز جایی در آسمان به گمان آن که شخانه (شهاب) از آن جا خاسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راهوار
تصویر راهوار
فراخ و نرم رو، اسب لایق راه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باددار
تصویر باددار
هر غذائی که نفخ بیاورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بافکار
تصویر بافکار
بافنده جولاه نساج
فرهنگ لغت هوشیار
دستگاهی است که به کمک امواج تشعشعی وضع و فاصله اشیا را معین میکند
فرهنگ لغت هوشیار
سیستمی که در آن از باریکه های امواج الکترومغناطیسی با بسامدهای رادیویی بازتابیده از سطح اشیا برای آشکارسازی آن ها استفاده شود (واژه فرهنگستان)، مجازاً به معنی جاسوس، خبرچین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رادیکال
تصویر رادیکال
ریشگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خودکار
تصویر خودکار
اتوماتیک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از راهکار
تصویر راهکار
تدبیر، راه حل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رازدار
تصویر رازدار
محرم
فرهنگ واژه فارسی سره
چشم انتظار
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی در دهستان چهارکوه شهرستان کردکوی که به گویش بومی
فرهنگ گویش مازندرانی