جدول جو
جدول جو

معنی رادمهر

رادمهر(پسرانه)
بخشنده خورشید، مرکب از راد (بخشنده) + مهر (خورشید)، نام یکی از سرداران داریوش سوم پادشاه هخامنشی
تصویری از رادمهر
تصویر رادمهر
فرهنگ نامهای ایرانی

واژه‌های مرتبط با رادمهر

دادمهر

دادمهر
عدالت دوست، داده خورشید، نام استاندار پارسی طبرستان، نام یکی از پادشاهان طبرستآنکه هم زمان با بنی امیه بوده است
دادمهر
فرهنگ نامهای ایرانی

شادمهر

شادمهر
مهربان، با محبت، مرکب از شاد (خوشحال) + مهر (محبت یا خورشید)، نام شهر یا مکانی در نیشابور
شادمهر
فرهنگ نامهای ایرانی

خرادمهر

خرادمهر
نام آتشکده ای بوده است بزمان بابک پدر اردشیر:
چو آذرگشسب و چه خرادمهر
فروزان چو ناهید و بهرام و مهر.
فردوسی (از آنندراج).
ظاهراً در این نقل شعر فردوسی چه از طریق آنندراج و چه از طریق انجمن آرای ناصری تصرفی شده است، زیرا بنابر قرینۀ تشبیه در مصرع دوم باید ’خراد’ و ’مهره’ باشد چه بیت اول نیز این حدس را تأیید میکند و اصل شعر چنین است:
چنان دید در خواب کآتش پرست
سه آتش فروزان بودی بدست
چو آذرگشسب و چو خراد و مهر
فروزان چو بهرام و ناهید و مهر.
فردوسی.
اگر این صحیح باشد دیگر ’خرادمهر’ یک کلمه نیست، بلکه دو تاست
لغت نامه دهخدا

دادمهر

دادمهر
نام صاحب جیش اصفهبد قارن بن شهریار ازملوک طبرستان. وی در جنگی که حسن بن زید با سلیمان بن عبدالله میکرد و پیادگان و یاران اصفهبد قارن یاری سلیمان میدادند با گروهی دیگر بدست اصحاب حسن بن زید کشته شده است. (تاریخ طبرستان ابن اسفندیار ج 1 ص 235)
فرزند اصفهبد خورشید و نوادۀ دادمهر فرزند اصفهبد فرخان. وی پس از آنکه با دیگر برادران و خواهران بدست منصور خلیفه افتاد، خلیفه وی را ابراهیم نام نهاد. (تاریخ طبرستان ابن اسفندیار ج 1 ص 177)
لغت نامه دهخدا

شادمهر

شادمهر
دیهی است از دهستان پائین ولایت بخش حومه شهرستان تربت حیدریه، واقع در 22 هزارگزی جنوب باختری تربت حیدریه، سر دو راهی شوسۀ زاهدان با کاشمر. جلگه ای، آب و هوای آن معتدل، سکنۀ آن 1801 تن است. آب آن از قنات، محصولات عمده آن تریاک، پنبه. میوه جات، ابریشم. شغل اهالی آن زراعت و گله داری و کرباس و قالیچه بافی است. راه اتومبیلرو دارد. دارای دبستان است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

زادمهر

زادمهر
مغنیۀ مشهور و او را با محمد بن حسن بن جمهور کاتب قمی نوادری است. (معجم الادباء یاقوت ج 6 ص 498)
لغت نامه دهخدا

رامهر

رامهر
رامهرمز. شهرکیست بر لب رود نهاده (بخوزستان) و مانی را آنجا کشتند. (از حدود العالم). از نوشتۀ حدودالعالم و تحفهالدهر بنظر میرسد که همان رامهرمز است. رجوع به رامهرمز در همین لغت نامه و نخبهالدهر دمشقی ص 119 شود
لغت نامه دهخدا

رادمان

رادمان
دارمان، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی
رادمان
فرهنگ نامهای ایرانی