- ذیول
- جمع ذیل، تگین ها پایان ها دنباله ها دامن ها
معنی ذیول - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رام مطیع منقاد جمع اذله و ذلل. رام فرمانبردار سر به زیر
جمع ذحل، کینه ها
پژمرده پژمریده مقابل نامی، کاهیده لاغر شده. پژمرده شدن پژمریدن مقابل نمو، پژمردگی کم آبی گیاه و رفتن طراوت و تری آن، کاهیدن لاغر شدن، لاغری نزاری، خشکیده پوست شدن، لاغر و باریک شدن (اسب و مانند آن)، انتقاص حجم اجزاء اصیله جسم است بواسطه آنچه جدا میشود از آن در تمام اقطار و اطراف برنسبتی که آن حرکت جسم مقتضی آن است و از انواع حرکت در کم است. ترنجیدگی ترنجش زبانزد فرزانی، نزاری، کاهیدگی
جمع ذیع، پراکندگی ها
جمع ذیخ، نره کفتارها اسپان نژاده خوشه ها
رفتن، گذشتن
خشک گیاه خشک
ترکی برشداد بخشی از داراک که از خود می برند و به کسی می بخشند آزاتی واگذاری درآمد و هزینه ناحیه معینی است از طرف پادشاه و دولت باشخاص براثرابراز لیاقت یا بازی مواجب و حقوق سالیانه (ایلخانان تاقاجاریه) اقطاع
متغیر گردیدن، دگرگون شدن
جمع خیل
جمع سیل، لورها تندابها
فراموش کردن، فراموشی، غافل شدن، غفلت
فیل ها، دو مهرۀ شطرنج، جمع واژۀ فیل
درازدامن، دامن دراز، آنکه دامن بلند دارد، مرد دراز بالا و درازدامن، درازدنبال
پژمردن، پژمرده شدن، خشکیده شدن، پژمردگی، پژمرده شدن گیاه، خشکیده پوست شدن، لاغر شدن
نیاز مندی
جمع غیل، بیشه ها نیستان ها رود بارها
جمع فیل، پیلان بچه پیل جمع فیل: پیلان
جمع میل، گرای ها کام ها خواستاری ها، جمع میل، میل ها
((تُ یُ))
فرهنگ فارسی معین
واگذاری زمین و ملک به کسی از طرف پادشاه که آن شخص از طریق مالیات آن ملک برای خود درآمدی فراهم می آورد
در دورۀ ایلخانی تا قاجار ملک و سرزمینی که از طرف پادشاه به کسی واگذار می شد تا از درآمد آن زندگی کرده و وظیفه و مستمری خود را از مالیات آن وصول کند، اقطاع
رام، مطیع
کینه ها، دشمنی ها
خیل ها، گروه ها، گروه سواران ها، قبیله ها، طایفه ها، جمع واژۀ خیل
زیر، پایین
دامن کشان رفتن، دنبال، پائین
آخر چیزی، دامان، دامن، دامن هر چیز، پایین، دنباله، دم
((ذَ یا ذِ یْ))
فرهنگ فارسی معین
دامن جامه، پایین هر چیز، آخر هر چیز، جمع اذیال، دنباله، پایین، دامنه، بخشی در پایین کتاب که برای توضیح بعضی مطالب متن نویسند، رساله یا کتابی که در تکمیل مطالب کتاب دیگر نویسند