جَمعِ واژۀ خیل. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). رجوع به خیل شود: بفرمود تا بزمگاه او بتعبیۀ خیول و تغشیۀ فیول بیاراستند. (ترجمه تاریخ یمینی). فیول و خیول سلطان بهدم آن حصار و آن دیوار برجوشیدند. (ترجمه تاریخ یمینی). و در شب بکنار خیول تراکمه رسیدند. (جهانگشای جوینی). بعد از سه سال در بازار میروم و خواجه را می بینم با خیل و خیول و نبال و جمال. (جهانگشای جوینی)
ترکی برشداد بخشی از داراک که از خود می برند و به کسی می بخشند آزاتی واگذاری درآمد و هزینه ناحیه معینی است از طرف پادشاه و دولت باشخاص براثرابراز لیاقت یا بازی مواجب و حقوق سالیانه (ایلخانان تاقاجاریه) اقطاع