ذئاب، جمع واژۀ ذیب، گرگان: در وقت انتصاف روز بتیغ انتصاف قرب پنجهزار جیفۀ کفار بر صحراء آن مصاف طعمه کلاب و نجعۀ ذیاب کردند، (ترجمه تاریخ یمینی نسخۀ خطی مؤلف ص 201)، رجوع به ذئاب شود
ذِئاب، جَمعِ واژۀ ذیب، گرگان: در وقت انتصاف روز بتیغ انتصاف قرب پنجهزار جیفۀ کفار بر صحراء آن مصاف طعمه کلاب و نجعۀ ذیاب کردند، (ترجمه تاریخ یمینی نسخۀ خطی مؤلف ص 201)، رجوع به ذئاب شود
ته آب، بخش کم عمق آب، گرداب، راه و پله ای که از آن بتوان به ته چاه یا قنات رفت، گذرگاه، مقاومت و ایستادگی، کنایه از موقعیتی که خطر تقریباً رفع شده باشد، گدار، پایاب
ته آب، بخش کم عمق آب، گرداب، راه و پله ای که از آن بتوان به ته چاه یا قنات رفت، گذرگاه، مقاومت و ایستادگی، کنایه از موقعیتی که خطر تقریباً رفع شده باشد، گدار، پایاب