جدول جو
جدول جو

معنی ذکاوین - جستجوی لغت در جدول جو

ذکاوین(ذَ)
جمع واژۀ ذکوانه، صغارالسرّح
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کاویان
تصویر کاویان
(پسرانه)
پرچم کاوه که به درفش کاویانی معروف است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عناوین
تصویر عناوین
اسامی دست اندر کاران فیلم که درآغاز و پایان فیلم به صورت نوشته می آید. معمولا در آغاز فیلمها، عوامل درج یک دست اندر کار نظیر فیلمنامه نویس، کارگردان، فیلمبردار، تدوینگر و در پایان علاوه بر تکرار این عوامل، سایر عوامل دست اندر کار آورده میشوند. این اصطلاح همچنین به میان نویس فیلمهای دوره ی صامت نیز اطلاق میشود. گفتنی است فیلم ارباب حلقه ها 3 باداشتن مدت زمان ده دقیقه عنوان بندی، مقام اول را در مدت زمان عنوان بندی تاریخ سینما را به خود اختصاص داده است.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از دکاکین
تصویر دکاکین
دکّان ها، مغازه ها، جمع واژۀ دکّان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکاویدن
تصویر شکاویدن
شکافتن، کندن و کاویدن زمین، نقب زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دواوین
تصویر دواوین
دیوان ها، دادگاه ها، عدالت خانه ها، دفترخانه ها، دفترهای حساب، جمع واژۀ دیوان، دفترهای شعر و کتاب که اشعار شاعری در آن چاپ شده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ستاوین
تصویر ستاوین
ایوان، بالاخانه که جلو آن باز باشد و در پیش آن ستون هایی برای نگاهداشتن سقف آن بر پا کرده باشند
رواق، صفّه، ستاوند، ستافند، ستاویز، خیری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاویدن
تصویر کاویدن
جستجو کردن، تفحص کردن، برای مثال بکاوید کالاش را سربه سر / که داند که چه یافت زرّ و گهر (عنصری - ۳۵۵)، کندن، حفر کردن، کنایه از بحث و ستیزه کردن، بگو مگو کردن، کنایه از ور رفتن، دست زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکاکین
تصویر شکاکین
شکاک، کسانی که در عقاید مذهبی شک می آورند، در فلسفه جمعی از حکما که معتقد بودند علم به چیزی که ورای تجربه قرار داشته باشد محال است و در هیچ امری نباید رای و حکم قطعی داد و همۀ امور را باید با شک و شبهه تلقی کرد
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
جمع واژۀ خوان و خوان، آرام گرفتن دل. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ ایوان. (ناظم الاطباء) ، طاق گردانیدن جفت را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، نماز وتر گزاردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، طاق گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). طاق کردن نماز را. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اُ یَ)
اکتاویانوس. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به اکتاویانوس شود، برجستن قچقار بر ماده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، گشودن. گشادن. بازکردن. (یادداشت مؤلف). باز کردن. پرده برداشتن. پدید آوردن. کشف کردن. (فرهنگ فارسی معین). کشف کردن. از آن است: اکتشافات، درباره کشف امور طبیعی و صنعتی. (از اقرب الموارد) ، بدست آوردن اطلاعاتی درباره دشمن بطرق مختلف. (فرهنگ فارسی معین).
- جوخۀ اکتشاف، دستۀ سربازانی که جهت تجسس مواضع دشمن از پیش بروند
لغت نامه دهخدا
کابین که مهر زنان باشد و آن مبلغی است که در وقت نکاح کردن مقرر کنند، (برهان)، صداق، (یادداشت مؤلف) : دختر شهنشاه فخرالدوله را از بهر نوح بن منصور بخواستند مبلغ صد هزار دینار کاوین، (مجمل التواریخ و القصص)، موسی گفت: من چیزی ندارم که کاوین دهم، شعیب گفت: کاوین او خواهم که تو هشت سال مزدوری کنی، (تاریخ بلعمی)،
که بی کاوین اگر چه پادشاهی
ز من برنایدت کامی که خواهی،
نظامی،
گشت با او بشرط کاوین جفت
نعمتی یافت، شکر نعمت گفت،
نظامی،
عروسانی زناشویی ندیده
بکاوین از جهان خود را خریده،
نظامی،
در شکر ریز طرب بر عده داران رزان
از پی کاوین بهای کاویان افشانده اند،
خاقانی،
گفت: این دختران را به این پسران خویش دادم و هر یکی را ده هزار دینار کاوین کردم، (تذکرهالاولیاء)،
خوش عروسی است جهان از ره صورت لیکن
هر که پیوست بدو عمر خودش کاوین داد،
حافظ،
- در کاوین آوردن، به عقد خود درآوردن، به حبالۀ نکاح درآوردن:
فرستد مهد و در کاوینش آرد
بمهد خود عروس آیینش آرد،
نظامی،
رجوع به کابین شود
لغت نامه دهخدا
جمع دکان، کرپه ها دوکان ها سکو بلندی، جایی که کاسب اجناس خود را در آن نهد و فروشد. حجره داد و ستد جمع دکاکین، تخته ای که روی آن نشینند نیمکت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاویان
تصویر کاویان
پادشاهی سلطنتی: (قصه آنک گاو بحری گوهر کاویان از قعر دریا بر آورد شب بر ساحل دریا نهد در درخش و تاب آن می چرد) (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اواوین
تصویر اواوین
جمع ایوان، از پارسی ایوان ها کاخ ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاوینک
تصویر کاوینک
سار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عناوین
تصویر عناوین
جمع عنوان، بطرقی، بوجوهی، از راههای مختلف، بطریق مختلف
فرهنگ لغت هوشیار
جمع دیوان، بمعنی اداره و دفتر کار وزارتخانه در قدیم و دفتر محاسبه، دفتر حساب، و بمعنی فراهم آمدن کتب و کتابت و شعر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذکاوات
تصویر ذکاوات
تیز هوشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاوین
تصویر کاوین
کابین که مهر زنان باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیاوین
تصویر دیاوین
دواوین، جمع دیوان
فرهنگ لغت هوشیار
از پارسی شک کنندگان پر گمانان جمع شکاک در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) شکاکان شک کنندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکاویدن
تصویر شکاویدن
شکافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سکاکین
تصویر سکاکین
جمع سکین، کارد ها دشنه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاویدن
تصویر کاویدن
جستجو کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دکاکین
تصویر دکاکین
((دَ))
جمع دکان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دواوین
تصویر دواوین
((دَ))
جمع دیوان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شکاویدن
تصویر شکاویدن
((ش دَ))
شکافتن، نقب زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عناوین
تصویر عناوین
((عَ))
جمع عنوان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاویدن
تصویر کاویدن
((دَ))
جستجو کردن، کندن، بحث کردن، خراشیدن، شکافتن، کابیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاویان
تصویر کاویان
پادشاهی، سلطنتی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاوین
تصویر کاوین
کابین، صداق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاویدن
تصویر کاویدن
ابتحاث
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عناوین
تصویر عناوین
سربرگها، سرنویس ها، فرنام ها
فرهنگ واژه فارسی سره