- ذوحسب
- صاحب حسب خداوند گوهر نیک. (گویم آنگاه بیارید یکی داروی خواب یاد بادملکی ذوحسبی ذونسبی) (منوچهری)
معنی ذوحسب - جستجوی لغت در جدول جو
- ذوحسب
- صاحب حسب، دارای گوهر و شرف و بزرگواری
- ذوحسب ((حَ سَ))
- دارای نژاد نیک
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دارای گوهر و شرف و بزرگی
دارای اصلی شریف خداوند نسب عالی: ای ذونسب باصل خود و ذوفنون بعلم کامل تو در فنون زمانه چویک فنی. (منوچهری)
صاحب نسب، دارای اصل شریف