- ذاکر
- بیان کننده، یاد کننده، ثنا گوینده
معنی ذاکر - جستجوی لغت در جدول جو
- ذاکر
- یاد کننده، یادآورنده، ستایش کنندۀ خدا، ثناگو، روضه خوان
- ذاکر ((کِ))
- ذکرکننده، یادکننده، آن که ذکر مصیبت سیدالشهداء و اهل بیت را کند، روضه خوان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث ذاکر، قوه ای در انسان که حوادث و اعمال و اقوال را بیاد آورد حافظه. مونث ذاکر: یاده بد ایاد ورم
مؤنث واژۀ ذاکر، یاد کننده، یادآورنده، ستایش کنندۀ خدا، ثناگو، روضه خوان، قوۀ باطنی که مطالب را در ذهن نگه می دارد و گاه به مناسبتی به یاد می آورد
امری را بیاد آوردن
تذکره، کتابی که در آن شرح احوال شاعران یا دانشمندان یا عارفان و مشایخ صوفیه نوشته شده باشد، آنچه موجب یادآوری شود، وسیلۀ یادآوری، یادداشت، یادآوری، گذرنامه
رسا تیز تر
بامداد سپیده دم
پس انداز کننده
دانش پرست
تخم کرفس کوهی فطراسالیون بطراسالیون. تخم بویانک (بویانک کرفس در عبری)
خشمناک
تیز بوی
ترسنده، پلید ناپاک
ساکن، آرمیده بی باد
نوکر، خادم، مستخدم
سپاس دارنده، شکر کننده
مکر کننده، فریب دهنده، فریبنده
شکر کننده، سپاس دارنده، سپاسگزار
ذخیره کننده، پس انداز کننده، سمین، فربه
بامداد، اول روز، صبح زود، سپیده دم، پگاه، صبح، غادیه، بامدادان، بامگاه، صباح، غدو، صدیع، علی الصباح، غدات، صبح بام، صبحدم، صبحگاه، بام
نوکر، بنده، فرمان بردار، گماشته، خدمتگزار
فریبنده و بد سگال، خدعه کننده
مال اندوز، گنج نهنده
یاد کردن، ثنا و دعا مرد، نره، آلت مردی، آلت تناسل مرد مرد، نره، آلت مردی، آلت تناسل مرد
نرینگی، یاد، یادکرد، یادآوری
جمع کره گویها کره ها یا علم اکر. دانش شناختن کره ها و آن از فروع علم ریاضی است و شامل دو بخش است اکر متحرک و اکر ساکن
مقابل انثی، مرد، نر، آلت مردی، بهترین نوع آهن و مس
کره ها، اجسام مستدیر، گوی ها، در علم نجوم سیاره ها، جمع واژۀ کره