جدول جو
جدول جو

معنی ذاکر

ذاکر
یاد کننده، یادآورنده، ستایش کنندۀ خدا، ثناگو، روضه خوان
تصویری از ذاکر
تصویر ذاکر
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با ذاکر

ذاکر

ذاکر
ذکرکننده، یادکننده، آن که ذکر مصیبت سیدالشهداء و اهل بیت را کند، روضه خوان
ذاکر
فرهنگ فارسی معین

ذاکر

ذاکر
نعت فاعلی از ذکر. یادکننده. بیان کننده، شریف، ثناگوی. ثناگوینده:
ذاکر فضل تو و مرتهن بِرّ تواند
چه طرازی به طراز و چه حجازی بحجاز.
منوچهری.
آنکه چون جدّ و پدر در همه حال مدام
ذاکر و شاکر باشد به بَر رب ّ علیم.
ابوحنیفۀ اسکافی (از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 389).
، روضه خوان. ذاکر سیدالشهداء. ج، ذاکرون، ذاکرین
لغت نامه دهخدا

ذاکر

ذاکر
ابن محمد جاری. از مردم جار (قریه ای به اصفهان) و بعضی ذاکربن عمر بن سهل الزاهد گفته اند. او از ابومطیع الصحاف سماع دارد
لغت نامه دهخدا