مأخوذ از دیمومه عربی بمعنای همیشگی. پیوستگی. دوام. پایندگی. جاویدی. بی کرانگی. (یادداشت مؤلف). رجوع به دیمومه شود: ازل همیشه و دیمومت و خلود و ابد میان هریک چون فرق کرد زیرک سار. ناصرخسرو
مأخوذ از دیمومه عربی بمعنای همیشگی. پیوستگی. دوام. پایندگی. جاویدی. بی کرانگی. (یادداشت مؤلف). رجوع به دیمومه شود: ازل همیشه و دیمومت و خلود و ابد میان هریک چون فرق کرد زیرک سار. ناصرخسرو
سرپرستی. قیمی. قیم بودن. (فرهنگ فارسی معین) : هنوز بعض کشورهای ضعیف تحت قیمومت دولتهای بزرگند. قیمومت مانند ’شیخوخت’ در هیچیک از منابعی که در دسترس ماست دیده نمیشود و اصلاً این وزن به اجوف یایی اختصاص دارد و حال آنکه قیمومت واوی است و از واوی فقط چهار کلمه آمده است (در عربی) : ’کینونت’، ’دیمومت’، ’هیعوعت’ و ’سیدودت’. (فرهنگ فارسی معین از حاشیۀ استادان محمد نورالحسن و محمد محیی الدین عبدالحمید و محمد الرفراف بر شرح رضی الدین بر شافیۀ ابن الحاجب چ قاهره 1358 هجری قمری ج 1 ص 152). از سوی دیگر ’قیمومیت’ هم که مستعمل است درست نیست. (فرهنگ فارسی معین) ، (اصطلاح حقوق) نوعی از ولایت است. در فرهنگ حقوقی آمده: ولایت بمعنی اخص (ولایت قهری) و آن ولایت پدر و جدپدری و وصی منصوب از طرف یکی از آنهاست بر طفل و برغیررشید و مجنون بشرطی که عدم رشد یا جنون او متصل به صغر باشد. محجوری که به صفات بالا نباشد ولایت را نسبت به او قیمومت نامند. (فرهنگ حقوقی جعفری لنگرودی). راجع به قیمومت در هفت باب گفتگو میشود: 1- محجورینی که برای آنها نصب قیم میشود. 2- دادگاه صالح ونصب قیم. 3- تکالیف و اختیارات قیم. 4- نظارت دادستان در اعمال قیم. 5- مسئولیت. 6- عزل قیم. 7- پایان قیمومت. برای شرح این هفت رجوع به حقوق مدنی تألیف امامی ج 5 صص 283- 284 به بعد و قیمومیت شود
سرپرستی. قیمی. قیم بودن. (فرهنگ فارسی معین) : هنوز بعض کشورهای ضعیف تحت قیمومت دولتهای بزرگند. قیمومت مانند ’شیخوخت’ در هیچیک از منابعی که در دسترس ماست دیده نمیشود و اصلاً این وزن به اجوف یایی اختصاص دارد و حال آنکه قیمومت واوی است و از واوی فقط چهار کلمه آمده است (در عربی) : ’کینونت’، ’دیمومت’، ’هیعوعت’ و ’سیدودت’. (فرهنگ فارسی معین از حاشیۀ استادان محمد نورالحسن و محمد محیی الدین عبدالحمید و محمد الرفراف بر شرح رضی الدین بر شافیۀ ابن الحاجب چ قاهره 1358 هجری قمری ج 1 ص 152). از سوی دیگر ’قیمومیت’ هم که مستعمل است درست نیست. (فرهنگ فارسی معین) ، (اصطلاح حقوق) نوعی از ولایت است. در فرهنگ حقوقی آمده: ولایت بمعنی اخص (ولایت قهری) و آن ولایت پدر و جدپدری و وصی منصوب از طرف یکی از آنهاست بر طفل و برغیررشید و مجنون بشرطی که عدم رشد یا جنون او متصل به صغر باشد. محجوری که به صفات بالا نباشد ولایت را نسبت به او قیمومت نامند. (فرهنگ حقوقی جعفری لنگرودی). راجع به قیمومت در هفت باب گفتگو میشود: 1- محجورینی که برای آنها نصب قیم میشود. 2- دادگاه صالح ونصب قیم. 3- تکالیف و اختیارات قیم. 4- نظارت دادستان در اعمال قیم. 5- مسئولیت. 6- عزل قیم. 7- پایان قیمومت. برای شرح این هفت رجوع به حقوق مدنی تألیف امامی ج 5 صص 283- 284 به بعد و قیمومیت شود
مادر شدن. (تاج المصادر بیهقی). مادری کردن. (مصادر زوزنی). مادر گشتن. (ناظم الاطباء). مادری و مادر بودن. (آنندراج). ماکنت امّاً فاممت امومه، نبودی مادر و مادر گردیدی یا مادری کردی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، در فارسی گاه جمع میل آید. خواهشها. کامها. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به میل شود
مادر شدن. (تاج المصادر بیهقی). مادری کردن. (مصادر زوزنی). مادر گشتن. (ناظم الاطباء). مادری و مادر بودن. (آنندراج). ماکنت اُمّاً فاممت امومه، نبودی مادر و مادر گردیدی یا مادری کردی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، در فارسی گاه جمع مَیْل آید. خواهشها. کامها. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به میل شود
ترسیدن، مکر و حیله نمودن پس رجوع کردن بر آن، برداشتن پای. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). رجوع به خیم، خیمان، خیوم، خیام در تمام معانی شود
ترسیدن، مکر و حیله نمودن پس رجوع کردن بر آن، برداشتن پای. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). رجوع به خیم، خیمان، خیوم، خیام در تمام معانی شود
قیمومیت درتازی نیامده و از ساخته های فارسی گویان است سرپرستی للگی قیم بودن: هنوز بعض کشورهای ضعیف تحت قیمومت دولتهای بزرگند. توضیح قیمومت مانند شیخوخت در هیچیک از منابعی که در دسترس ماست دیده نمی شود و اصلا این وزن با جوف یابی اختصاص دارد و حال آنکه قیمومت واوی است و از واوی قفط چهار کلمه آمده است (در عربی) : کینونت دیمومت هیعوعت سیدودت (رجوع شود بذیلی که از طرف استادان محمد نور الحسن و محمد محیی الدین عبد الحمید و محمد الرفراف به شرح رضی الدین بر شافیه این الحجاب نوشته شده قاهر 1358 ج 1 ص 152) - از سوی دیگر قیمومیت هم که مستعمل است درست نیست
قیمومیت درتازی نیامده و از ساخته های فارسی گویان است سرپرستی للگی قیم بودن: هنوز بعض کشورهای ضعیف تحت قیمومت دولتهای بزرگند. توضیح قیمومت مانند شیخوخت در هیچیک از منابعی که در دسترس ماست دیده نمی شود و اصلا این وزن با جوف یابی اختصاص دارد و حال آنکه قیمومت واوی است و از واوی قفط چهار کلمه آمده است (در عربی) : کینونت دیمومت هیعوعت سیدودت (رجوع شود بذیلی که از طرف استادان محمد نور الحسن و محمد محیی الدین عبد الحمید و محمد الرفراف به شرح رضی الدین بر شافیه این الحجاب نوشته شده قاهر 1358 ج 1 ص 152) - از سوی دیگر قیمومیت هم که مستعمل است درست نیست