معنی دسومت - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با دسومت
دسومت
- دسومت
- دسومه. چربی. چربو. چربش. چرب بودن. و رجوع به دسومه شود
لغت نامه دهخدا
دسومات
- دسومات
- جَمعِ واژۀ دسومه. چربشها. (ناظم الاطباء). رجوع به دسومه و دسومت شود
لغت نامه دهخدا
دسوم
- دسوم
- در تداول زبان فارسی جَمعِ واژۀ دسم عربی است به معنی چربشها. (ناظم الاطباء). چربیها.
- لحوم و دسوم، گوشتها و چربشها. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
دسوت
- دسوت
- جَمعِ واژۀ دَست. (اقرب الموارد). رجوع به دست شود
لغت نامه دهخدا