- دیالمه
- جمع دیلمی، از ریشه پارسی دیلمیان جمع دیلمی منسوب به دیلم دیلمیان
معنی دیالمه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ترکی گاز نگیر چای تلخ چایی که شکر یا قند در آن حل نکرده باشند بلکه حب قند را در دهن گذارند و چای را بشیرینی آن خورند قند پهلو
فرانسوی گواهیده آنکه دارای دیپلم است دارنده گواهینامه
دارای دیپلم، دارای گواهی نامه
چای تلخ، چای که قند یا شکر میان آن نریزند و قند را در دهان بگذارند و چای را روی آن بنوشند
بیابان فراخ بر جایی همیشگی دیرند
در شیمی طریقه ای برای جدا ساختن یک کولرئیداز جسمی که بحالت محلول واقعی است بوسیله استعمال غشائی که فقط نسبت به یکی از دو جسم قابل نفوذ است و جسم دیگر از آن عبور نمیکند دیالیز گویند
سخنانی که میان شخصیت های یک نمایشنامه رد و بدل میشود، مهمترین بخش یک نمایشنامه است
فرانسوی میانزادی زبانزد زمین شناسی
گل نگونسار
گفتگویی که میان اشخاص یک داستان، نمایشنامه یا فیلم صورت می گیرد، گفتگو در مورد مسائل فرهنگی، اجتماعی و مانند آن
با هم سخن گفتن، با یکدیگر گفتگو کردن
پیروان احمد کیال که خود را فرستاده خدا می دانسته و نوشته ای نیز داشته که آمیزه ای از دانش و دین بوده است
متالمه در فارسی مونث متالم: دردمند درد کشیده مونث متالم جمع متالمات
مسالمت در فارسی: دو سترفتاری آشتی
جواب سئوال و گفت و شنیدها
میاومه در فارسی روز مزدی روز مزد قرار دادن
مکالمه، گفت و گوی دو جانبه، اثر ادبی که به صورت گفت و گو ارائه شود
عمل جدا کردن کلوئیدهای داخل یک محلول از سایر مواد با کمک عشای نیمه تراوا، در پزشکی جدا کردن مواد سمی و زائد از خون با کمک دستگاهی ویژه، برای بیمارانی که نارسایی کلیوی دارند یا مسموم شده اند
Conversation
conversa
rozmowa
разговор
розмова
gesprek
Unterhaltung
conversación
conversation